صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۵ خرداد ۰۰، ۱۶:۱۸ - ناشناس
    احسنت

۱۵ مطلب با موضوع «تفسیرقرآن» ثبت شده است

رهبر انقلاب:

رژیم آمریکا بشدّت دچار انحطاط سیاسی، مدنی و اخلاقی است و خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد. البتّه بعضی‌هایشان اگر سرِ کار بیایند زودتر منهدم میکنند، بعضی یک خرده دیرتر منهدم میکنند؛ لکن به هر حال این حقیقت است. ۹۹/۸/۱۳

 

حالا جالب این است که برخی به جای امید به خدا و تکیه به توان جوانان با استعداد و پر انگیزه داخلی به یک حکومت در حال مرگ امید بسته اند و نام این کار را تدبیر و امید گذاشته اند.

نزدیک شدن به مستکبران خونخوار هیچ دردی را از این ملت مظلوم و دیگر ملت های مستضعف دوا نخواهد کرد.

گذشته گواه است و آینده نیز این مطلب را تصدیق خواهد کرد.

چه زیبا فرمود خدای جهان آفرین در بهترین کتاب روی زمین:

اگر بر شما چیره شوند، نه [پیوند] خویشاوندى را در حق شما رعایت مى‏ کنند، نه پیمانى را!! شما را با زبانشان خشنود مى‏کنند، ولى دل‏هایشان [از خشنود کردن شما] امتناع دارد و بیشترشان فاسقند. (ترجمه آیت الله مشکینی-سوره توبه آیه 8)

 

انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۷:۱۶
سعید پارسا ارسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ(107)


در آیه مورد بحث به رحمت عامه وجود پیامبر ص اشاره کرده مى ‏گوید:" ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم" (و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمین‏).

عموم مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر همه مرهون رحمت تو هستند، چرا که نشر آئینى را به عهده گرفتى که سبب نجات همگان است، حال اگر گروهى از آن استفاده کردند و گروهى نکردند این مربوط به خودشان است و تاثیرى بر عمومى بودن رحمت نمى‏ گذارد.

این درست به آن مى ‏ماند که بیمارستان مجهزى براى درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تاسیس کنند، و درهاى آن را به روى همه مردم بدون تفاوت بگشایند، آیا این وسیله رحمت براى همه افراد آن اجتماع نیست؟ حال اگر بعضى از بیماران لجوج خودشان از قبول این فیض عام امتناع کنند تاثیرى در عمومى بودن آن نخواهد داشت.

و به تعبیر دیگر رحمت بودن وجود پیامبر براى همه جهانیان جنبه مقتضى و فاعلیت فاعل دارد و مسلما فعلیت نتیجه، بستگى به قابلیت قابل نیز دارد.

تعبیر به" عالمین" (جهانیان) آن چنان مفهوم وسیعى دارد که تمام انسانها را در تمام اعصار و قرون شامل مى ‏شود و لذا این آیه را اشاره‏ اى بر خاتمیت پیامبر اسلام مى ‏دانند، چرا که وجودش براى همه انسانها آینده تا پایان جهان رحمت‏ است و رهبر و پیشوا و مقتدا، حتى این رحمت، از یک نظر شامل فرشتگان هم مى‏ شود:

حدیث جالبى در اینجا نقل شده که این عمومیت را تایید مى ‏کند حدیث این است هنگامى که این آیه نازل شد پیامبر از جبرئیل پرسید"

هل اصابک من هذه الرحمة شى‏ء

"" آیا چیزى از این رحمت عائد تو شد"؟

جبرئیل در پاسخ عرض کرد"

نعم، انى کنت اخشى عاقبة الامر، فامنت بک، لما اثنى الله على بقوله‏ عند ذی العرش مکین‏

":" من از پایان کار خویش بیمناک بودم، اما بخاطر آیه‏اى که در قرآن بر تو نازل شد از وضع خود مطمئن شدم آنجا که خداوند مرا با این جمله مدح کرده‏ ذی قوة عند ذی العرش مکین‏:

جبرئیل نزد خداوند خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است" «1» به هر حال در دنیاى امروز که فساد و تباهى و ظلم و بیدادگرى از در و دیوار آن مى ‏بارد، آتش جنگها در هر سو شعله‏ ور است، و چنگال زورمندان بیدادگر حلقوم مستضعفان مظلوم را مى‏ فشارد، در دنیایى که جهل و فساد اخلاق و خیانت و ظلم و استبداد و تبعیض هزار گونه نابسامانى آفریده، آرى در چنین جهانى مفهوم" رحمة للعالمین" بودن پیامبر از هر زمانى آشکارتر است، چه رحمتى از این بالاتر که برنامه ‏اى آورده که عمل به آن نقطه پایانى است بر همه این ناکامیها و بدبختیها و سیه‏ روزیها، آرى او و دستوراتش، برنامه و اخلاقش همه رحمت است رحمتى براى همگان و تداوم این رحمت سرانجامش حکومت صالحان با ایمان بر تمام معموره زمین خواهد بود.


تفسیر نمونه، ج‏13، ص: 527

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۷
سعید پارسا ارسنجانی


عده ای آنقدر متکبر و مغرور و جسورند که همه چیزز را زیر پا می گذارند و حاضرند همه چیز و همه کس را مسخره کنند. گروهی از افراد نادان نیز سخنان پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله و خود حضرت را مسخره می کردند و  با انکار قیامت و زنده شدن مردگان می گفتند:

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى‏ رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفی‏ خَلْقٍ جَدیدٍ (7)سباء

و کسانى که کفر ورزیدند (به یکدیگر) گفتند: آیا شما را بر مردى راهنمایى کنیم که به شما خبر مى‏دهد که آن گاه که (در زیر خاک) به کلّى متلاشى شدید حتما (در جهانى دیگر) در آفرینشى نو ظهور خواهید کرد؟!

در آیه بعد حالت مشرکان راچنین وصف می کند . چون در نظر کفار زنده شدن اجساد بعد از فنا و پوسیدن، امرى عجیب بوده، آن قدر عجیب بوده که به نظرشان هیچ عاقلى به خود اجازه نمى‏دهد که چنین سخنى بگوید، مگر آنکه بخواهد مردم را دچار اشتباه و ضلالت کند، و منافع آنان را تصاحب کند، و اگر چنین منظورى در کار نباشد، چطور یک فرد عاقل مطلب به این روشنى را نمى‏فهمد؟ و نمى‏داند که بدن پوسیده دو باره زنده نمى‏شود.[1]

قرآن سخن این کافران را که در مورد حضرت سخن می گفتند، چنین بیان می کند:

أَفْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعیدِ (8)

آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعى جنون گرفتار است؟!» (چنین نیست)، بلکه کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند (و نشانه گمراهى آنها همین انکار شدید است)

چون مساله در نظرشان محال مى‏نموده، لذا امر رسول خدا (ص) را که مدعى قیامت است، دایر بین دو چیز دانستند: یکى افتراء بستن به خدا، و دیگرى دیوانگى. آن وقت از یکدیگر مى‏پرسند: که به نظر شما این مرد کدام یک از این دو انحراف را دارد، آیا به خدا افتراء مى‏بندد، تا به اغراض خود برسد، و یا آنکه دیوانه است؟

و معناى آیه این است که: آیا به نظر شما این مرد عاقل است؟ و عالما و عامدا به خدا افتراء مى‏بندد؟ و دم از بعثت و قیامت مى‏زند؟ و یا آنکه به نوعى جنون مبتلا شده؟ و آنچه مى‏گوید بدون فکر مستقیم است؟

" بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِیدِ"

در این جمله سخن کفار را رد مى‏کند، و از تردیدى که ایشان کردند، که آیا چنین است یا چنان، اعراض نموده، حاصلش این است که: این مرد نه به خدا افتراء مى‏بندد، و نه دچار جنون شده، بلکه این کفار در عذابى قرار گرفته‏اند که به زودى برایشان ظاهر مى‏شود، و چون اهل عذاب شده‏اند، از حق دور گشته‏اند، و در ضلالتى دور قرار گرفته‏اند، آن قدر دور که به این زودیها نمى‏توانند حق را تعقل کنند، و به آن ایمان بیاورند.

و اگر در جمله‏" بَلِ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ..."، با اینکه مى‏توانست بفرماید:" بل هم فى العذاب و الضلال البعید" به جاى ضمیر، نام آنان را مجددا ذکر کرده، براى این است که به علت وقوعشان در عذاب و ضلالت آنان اشاره نموده، و بفرماید علت آن این است که به آخرت ایمان ندارند.[2]

أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلى‏ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ (9)

آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمین‏لرزه) در زمین فرومى‏بریم، یا قطعه‏هایى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرومى‏ریزیم؛ در این نشانه‏اى است (بر قدرت خدا) براى هر بنده توبه‏کار[3]

«این آیه کفار را اندرز مى‏دهد، و تهدید مى‏کند، و این عملشان را که آیات خدا را تکذیب کرده، و رسول خدا (ص) را استهزا کردند، جرمى بسیار بزرگ دانسته، و ایشان را نسبت به ارتکاب آن جرى و جسور مى‏خواند.

 منظور از جمله‏" ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ..." این است که بفرماید: آسمان و زمین ایشان را از جلو و عقب احاطه کرده، هر جا که نظر کنند آسمانى مى‏بینند، که بر سرشان سایه افکنده، و زمینى که روى آن هستند، نه از طرف بالا مى‏توانند بگریزند، و نه از طرف پایین." إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ"- یعنى آسمان و زمینى که از بالا و پایین ایشان را احاطه کرده، با تدبیر ما مى‏گردند، و اداره مى‏شوند، و منقاد و مسخر ما هستند، اگر ما بخواهیم زمین دهن باز کرده، ایشان را در خود فرو مى‏برد، و همه آنان را بدین وسیله هلاک مى‏کنیم، و یا آنکه قطعه‏اى از آسمان را بر سرشان مى‏کوبیم، و نابودشان مى‏سازیم. پس چرا از این حرفها دست بر نمى‏دارند؟

" إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ"- یعنى در آنچه گفته شد (از احاطه آسمان و زمین بر انسانها، و اینکه آن دو به تدبیر ما اداره مى‏شوند، و همواره به فرمان مایند، اگر فرمان به زمین‏دهیم ایشان را در خود فرو مى‏برد، و اگر به آسمان فرمان دهیم قطعه‏اى از آن بر سرشان مى‏افتد، و هلاکشان مى‏کند) خود آیتى است که براى هر بنده‏اى که بخواهد به خود آید و به خدایش برگردد بس است، و اگر این مردم به اینگونه امور بى اعتنایى مى‏کنند، و بر تکذیب این آیات جسورانه اقدام مى‏نمایند، جز بدین جهت نیست که ایشان مغرور و متکبرند، و روح سرکششان اجازه به ایشان نمى‏دهد که در برابر خدا تسلیم شده، و توبه نموده، به اطاعت او برگردند.»[4]

 



[1] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏16، ص: 541

 

[2] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏16، ص: 541

[3] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

[4] ترجمه تفسیر المیزان، ج‏16، ص: 542

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی

إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ* وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ* لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَ لْفِ شَهْرٍ* تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمْرٍ* سَلَامٌ هِیَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ

در حقیقت، ما آن (قرآن) را در شب قدر (/ اندازه زدن) فرو فرستادیم.* و چه چیز تو را آگاه کرد که شب قدر چیست؟!* شب قدر بهتر از هزار ماه است!* فرشتگان و روح در آن (شب)، به رخصت پروردگارشان، از براى (اندازه زدن) هر کارى فرود مى‏آیند.* آن (شب) تا طلوع سپیده‏دم، سلامت است!

نکته ‏ها و اشاره‏ها:

1. در آیات متعددى از نزول قرآن سخن گفته شده است؛ مثلًا در سوره‏ى «بقره» به نزول قرآن در ماه رمضان؛ «1» در سوره‏ى «دخان» به نزول قرآن در شب با برکتى که در آن شب، هر امرى طبق حکمت الهى تنظیم و جدا مى‏شود؛ «2» و در این سوره به نزول قرآن در شب قدر اشاره شده که فرشتگان و روح در آن شب فرود مى‏آیند و امور بندگان را تنظیم مى‏کنند.

از مجموع این آیات استفاده مى‏شود:

الف) قرآن در شب نازل شده است؛

ب) آن شب در ماه رمضان است؛

ج) شب نزول قرآن، شبى با برکت است؛

د) در آن شب، تقدیرات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی

 


در طب امروز و همچنین طب قدیم، اثر معجزه ‏آساى" امساک" در درمان انواع بیماریها به ثبوت رسیده و قابل انکار نیست، کمتر طبیبى است که در نوشته ‏هاى خود اشاره‏ اى به این حقیقت نکرده باشد، زیرا مى‏ دانیم عامل بسیارى از بیماریها زیاده روى در خوردن غذاهاى مختلف است، چون مواد اضافى، جذب نشده به صورت چربیهاى مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا چربى و قند اضافى در خون باقى مى‏ ماند، این مواد اضافى در لابلاى عضلات بدن در واقع لجنزارهاى متعفنى براى پرورش انواع میکربهاى بیمارى‏هاى عفونى است، و در این حال بهترین راه

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی


بر کسى پوشیده نیست. روزه یک درس مساوات و برابرى در میان افراد اجتماع است، با انجام این دستور مذهبى، افراد متمکن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى‏یابند، و هم‏ با صرفه‏جویى در غذاى شبانه روزى خود مى‏توانند به کمک آنها بشتابند.

البته ممکن است با توصیف حال گرسنگان و محرومان، سیران را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولى اگر این مساله جنبه حسى و عینى به خود بگیرد اثر دیگرى دارد، روزه به این موضوع مهم اجتماعى رنگ حسى مى‏دهد، لذا در حدیث معروفى

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی


روزه ابعاد گوناگونى دارد، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى‏ گذارد، که از همه مهمتر" بعد اخلاقى" و فلسفه تربیتى آن است.

از فوائد مهم روزه این است که روح انسان را" تلطیف"، و اراده انسان را" قوى"، و غرائز او را" تعدیل" مى‏کند.

روزه‏ دار باید در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنین لذت جنسى چشم بپوشد، و عملا ثابت کند که او همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست، او مى‏تواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.

در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی


بدون شک هر کار خلافى در وضع" جامعه"، و از طریق آن در وضع" افراد" اثر مى ‏گذارد، و موجب نوعى فساد در سازمان اجتماعى مى ‏شود، گناه و کار خلاف و قانون‏شکنى همانند یک غذاى ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تاثیر نامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واکنش طبیعى آن مى‏شود.

" دروغ" سلب اعتماد مى ‏کند.

" خیانت در امانت" روابط اجتماعى را بر هم مى ‏زند.

" ظلم" همیشه منشا ظلم دیگرى است.

" سوء استفاده از آزادى" به دیکتاتورى مى‏ انجامد، و دیکتاتورى به انفجار.

" ترک حقوق محرومان" کینه و عداوت مى‏ آفریند، و تراکم کینه‏ها و عداوتها اساس جامعه را متزلزل مى‏ سازد.

خلاصه اینکه: هر کار نادرست چه در مقیاس محدود و چه گسترده، عکس العمل نامطلوبى دارد و یکى از تفسیرهاى آیه‏ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ‏ همین است (این رابطه طبیعى" گناه" و" فساد" است).

ولى از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که بسیارى از گناهان علاوه بر اینها، یک سلسله آثار شوم با خود همراه مى‏آورند که ارتباط و پیوندشان با آن آثار لا اقل از نظر طبیعى ناشناخته است.

مثلا در روایات آمده است" قطع رحم" عمر را کوتاه، و" خوردن مال حرام" قلب را تاریک، و فراگیر شدن روابط نامشروع و زنا سبب فناى انسانها مى ‏شود و روزى را کم‏

مى ‏کند و ....

حتى در روایتى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۸
سعید پارسا ارسنجانی

میان گناه و قطع روزی رابطه نزدیکى است، به همین دلیل  در حدیثى از امام باقر ع مى ‏خوانیم:

ان الرجل لیذنب الذنب فیدرأ عنه الرزق، و تلا هذه الایة: إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ وَ لا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ‏

:" گاه انسان گناهى مى ‏کند و روزى او قطع مى ‏شود" سپس امام ع آیات بالا را تلاوت فرمود:

" هنگامى که صاحبان باغ سوگند یاد کردند که صبحگاهان میوه‏ها را بچینند، و اجازه ندهند حتى یک نفر غیر از آنها استفاده کند، اما بلائى از سوى پروردگارت در حالى که آنها در خواب بودند بر آن باغ مسلط شد و آن را نابود کرد"

از ابن عباس نیز نقل شده که" رابطه گناه و قطع روزى از آفتاب هم روشن‏تر است.

تفسیر نمونه    ج‏24    405   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۵
سعید پارسا ارسنجانی

کارنامه عجیب اعمال آدمى‏


در بسیارى از آیات قرآن و روایات، سخن از نامه اعمال انسانها به میان آمده است، از مجموع این آیات و روایات استفاده مى ‏شود که همه اعمال آدمى با تمام جزئیات در نامه ‏اى ثبت مى‏ شود، و روز رستاخیز اگر انسان نیکوکار باشد نامه اعمالش بدست راست او، و اگر بدکار باشد نامه اعمالش را بدست چپ او مى‏دهند.

در سوره حاقه مى‏ خوانیم‏ فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ‏:" اما آنها که نامه اعمالشان بدست راستشان داده شده با سرفرازى و افتخار مى‏ گویند هان بیائید و نامه اعمال ما را بخوانید"! (حاقه- 19) وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ‏:" اما کسى که نامه اعمالش در دست چپ او است مى‏گوید اى کاش نامه اعمالم را به دست من نمى‏دادند"! (حاقه- 25).

و در سوره کهف آیه 49 مى‏خوانیم: وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً:" نامه‏ هاى اعمال بنى آدم گسترده مى‏شود، در آن هنگام مجرمان را مى‏ بینى از آنچه در آن ثبت است بیمناکند، و مى‏ گویند: اى واى بر ما، این چه نامه‏ اى است که هیچ گناه صغیره و کبیره ‏اى نیست مگر آن را ثبت و احصا کرده است؟! و آنچه را انجام داده ‏اند حاضر مى‏ یابند، و پروردگارت به احدى ظلم نمى‏ کند".

در حدیثى در ذیل آیه مورد بحث (اقْرَأْ کِتابَکَ‏ ...) از امام صادق ع‏ مى‏ خوانیم:

یذکر العبد جمیع ما عمل، و ما کتب علیه، حتى کانه فعله تلک الساعة، فلذلک قالوا یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها:

" در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مى‏ آورد، گویى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند مى‏ شود و مى‏ گویند:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۴
سعید پارسا ارسنجانی

تفسیر: مشکلات مجاهدان بى‏ پاداش نمى‏ ماند

در آیه 120سوره توبه خدای متعال به مسلمان ها می گوید:" مردم مدینه و بادیه‏ نشینانى که در اطراف این شهر که مرکز و کانون اسلام است زندگى مى‏کنند حق ندارند، از رسول خدا ص تخلف جویند" (ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‏).

" و نه حفظ جان خود را بر حفظ جان او مقدم دارند" (وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ‏).

چرا که او رهبر امت، و پیامبر خدا، و رمز بقاء و حیات ملت اسلام است، و تنها گذاردن او نه فقط پیامبر ص را به خطر مى ‏افکند، بلکه آئین خدا و علاوه بر آن موجودیت و حیات خود مؤمنان را نیز در خطر جدى قرار خواهد داد.

در واقع قرآن با استفاده از یک بیان عاطفى، همه افراد با ایمان را به ملازمت پیامبر ص و حمایت و دفاع از او در برابر مشکلات تشویق مى‏ کند، مى‏ گوید:

جان شما از جان او عزیزتر، و حیات شما از حیات او با ارزشتر نیست آیا ایمانتان اجازه مى‏ دهد او که پرارزشترین وجود انسانى است، و براى نجات و رهبرى شما مبعوث شده به خطر بیفتد، و شما سلامت طلبان براى حفظ جان خویش از فداکارى در راه او مضایقه کنید؟! مسلم است تاکید و تکیه روى مدینه و اطرافش به خاطر آن است که در آن‏ روز کانون اسلام مدینه بود، و الا این حکم نه اختصاصى به مدینه و اطراف آن دارد و نه مخصوص پیامبر ص است.

این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است که رهبران خویش را همچون جان خویش، بلکه بیشتر گرامى دارند و در حفظ آنان بکوشند و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند، چرا که خطر براى آنها خطر براى امت است.

سپس به پاداشهاى مجاهدان که در برابر هر گونه مشکلى در راه جهاد نصیبشان مى‏ شود، اشاره کرده و روى هفت قسمت از این مشکلات و پاداشش انگشت مى‏ گذارد و مى‏ گوید:

" این به خاطر آن است که هیچگونه تشنگى به آنها نمى ‏رسد" (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ)" و هیچ رنج و خستگى پیدا نمى‏کنند" (وَ لا نَصَبٌ‏".

" و هیچ گرسنگى در راه خدا دامن آنها را نمى‏گیرد" (وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏).

" و در هیچ نقطه خطرناک و میدان پر مخاطره‏اى که موجب خشم و ناراحتى کفار است قرار نمى‏ گیرند" (وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ).

" و هیچ ضربه‏اى از دشمن بر آنها وارد نمى‏ شود" (وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا)" مگر اینکه در ارتباط با آن، عمل صالحى براى آنها ثبت مى‏شود" (إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ‏).

و مسلما پاداش یک به یک آنها را از خداوند بزرگ دریافت خواهند داشت،" زیرا خدا پاداش نیکوکاران را هیچگاه ضایع نمى‏ کند" (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ‏).***

" همچنین هیچ مال کم یا زیادى را در مسیر جهاد، انفاق نمى‏ کنند" (وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً)" و هیچ سرزمینى را براى رسیدن به میدان جهاد و یا به هنگام بازگشت زیر پا نمى‏گذارند، مگر اینکه تمام این گامها، و آن انفاقها، براى آنها ثبت مى‏ شود" (وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ‏).

" تا سر انجام خداوند این اعمال را به عنوان بهترین اعمالشان پاداش دهد"" (لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ‏)

 

تفسیر نمونه    ج‏8    185    

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۱۲
سعید پارسا ارسنجانی

 

جلب رضایت این گروه ممکن نیست‏

خدای متعال در آیه 120 سوره بقره به پیامبر اسلام ص مى‏ گوید:

اصرار بر جلب رضایت یهود و نصارى نداشته باش، چه اینکه" آنها هرگز از تو راضى نخواهند شد مگر اینکه به طور کامل تسلیم خواسته‏هاى آنها و پیرو آئینشان شوى" (وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ‏).

تو وظیفه دارى" به آنها بگویى که هدایت، تنها هدایت الهى است" (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏).

هدایتى که آمیخته با خرافات و افکار منحط افراد نادان نشده است، آرى از چنین هدایت خالصى باید پیروى کرد.

سپس اضافه مى‏کند:" اگر تسلیم تعصبها و هوسها و افکار کوتاه آنها شوى بعد از آنکه در پرتو وحى الهى حقایق براى تو روشن شده، هیچ سرپرست و یاورى از ناحیه خدا براى تو نخواهد بود" (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).

*** و اما از آنجا که جمعى از حق طلبان یهود و نصارى، دعوت پیامبر اسلام ص را لبیک گفتند و این آئین را پذیرا شدند، قرآن پس از مذمت گروه سابق از اینها به نیکى یاد مى‏کند و مى‏گوید:" کسانى که کتاب آسمانى را به آنها دادیم و از روى دقت آن را تلاوت کرده و حق تلاوتش را (که تفکر و اندیشه و سپس عمل است) ادا کردند به پیامبر اسلام ع ایمان مى‏آورند" (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ‏).

" و آنها که نسبت به آن کافر شدند به خودشان ظلم کردند، همان زیانکارانند" (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏).

اینها کسانى بودند که براستى حق تلاوت کتاب آسمانى خویش را بجا آوردند و همان سبب هدایتشان شد، چرا که بشارتهاى ظهور پیامبر موعود را که در آن کتب خوانده بودند منطبق بر پیامبر اسلام ص دیدند و تسلیم شدند و خدا هم از آنها تقدیر کرده است.

*** نکته‏ها:

[تفسیر جمله" و لئن اتبعت اهوائهم"]

1- سؤال: جمله" وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ‏" ممکن است براى بعضى این سؤال را به وجود آورد که پیامبر ص با آن مقام عصمت مگر ممکن است از هوسهاى منحرفان یهود پیروى کند؟

در پاسخ مى‏گوئیم: این گونه تعبیرها که در آیات قرآن کرارا دیده مى‏شود هیچ منافاتى با مقام عصمت انبیاء ندارد، زیرا از یک سو جمله شرطیه است و جمله شرطیه دلیل بر وقوع شرط نیست.

از سوى دیگر معصوم بودن، گناه را بر پیامبران محال نمى‏کند، بلکه پیغمبر و امام با اینکه قدرت بر گناه دارند و اختیار از آنها سلب نشده دامنهایشان هیچگاه آلوده به گناه نمى‏گردد، به تعبیر دیگر آنها قدرت بر گناه دارند ولى ایمان و علم و تقوایشان در حدى است که هرگز به سراغ گناه نمى‏روند بنا بر این هشدارهایى همانند هشدار فوق در مورد آنها کاملا بجاست از سوى سوم این خطاب گر چه متوجه پیامبر ص است ولى ممکن است منظور همه مردم باشد.

 2- جلب رضایت دشمن، حسابى دارد

- درست است که انسان باید با نیروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت کند، ولى این در مقابل افراد انعطاف‏پذیر است، اما کسانى هستند که هرگز تسلیم حرف حق نیستند، نباید در فکر جلب رضایت آنها بود، اینجا است که اگر ایمان نیاوردند باید گفت:

به جهنم! و بیهوده نباید وقت صرف آنها کرد.

 

تفسیر نمونه    ج‏1    430   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی


یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‏ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ‏:

" اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما از آئین خود بازگردد (به خدا زیانى نمى‏رساند) خداوند در آینده جمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست‏ دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران نیرومند و شکست ناپذیر، مردانى که در راه خدا جهاد مى‏کنند و هرگز از سرزنش سرزنش کنندگان هراسى به خود راه نمى‏دهند" (مائده- 53).

اکثر مفسران در ذیل آیه مورد بحث نقل کرده‏ اند که بعد از نزول این آیه جمعى از اصحاب رسول خدا ص عرض کردند: من هؤلاء الذین ذکر اللَّه فى کتابه:" این گروهى که خداوند در این آیه به آنها اشاره کرده کیانند"؟! در این هنگام سلمان نزدیک پیامبر ص نشسته بود، پیامبر دست بر پاى سلمان (و طبق روایتى بر شانه سلمان) زد و فرمود:"

هذا و قومه، و الذى نفسى بیده لو کان الایمان منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس:

" منظور این مرد و قوم او است، سوگند به آن کس که جانم به دست او است اگر ایمان به ثریا بسته باشد گروهى از مردان فارس آن را به چنگ مى‏آورند"! این حدیث و مشابه آن را محدثان معروف اهل سنت مانند محدث معروف بیهقى و ترمذى در کتب معروف خود آورده‏اند، و مفسران معروف شیعه و اهل سنت بر آن اتفاق دارند، مانند: نویسنده تفسیر قرطبى، روح البیان، و مجمع البیان و فخر رازى و مراغى و ابو الفتوح رازى و مانند آنها.

در تفسیر" در المنثور" در ذیل همین آیه نیز چندین حدیث در همین زمینه آورده است‏.[1]

حدیث دیگرى از امام صادق ع نقل شده که مکمل حدیث فوق است فرمود:

و اللَّه ابدل بهم خیرا منهم، الموالى‏

:" به خدا سوگند که خداوند به این وعده خود وفا کرده و گروهى را از غیر عرب بهتر از آنها جانشین آنها فرمود" .[2]

اگر با دقت و خالى از هر گونه تعصب به تاریخ اسلام و علوم اسلامى بنگریم، و سهم عجم، و مخصوصا ایرانیان را در میدانهاى جهاد و مبارزه با دشمنان از یک سو، و تنقیح و تدوین علوم اسلامى را از سوى دیگر بنگریم به واقعیت این حدیث پى خواهیم برد و شرح این سخن بسیار است.(تفسیر نمونه ج21 ص 497)

 



[1] " در المنثور" جلد 6 صفحه 67.

[2] تفسیر" مجمع البیان" جلد 9 صفحه 108.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۲
سعید پارسا ارسنجانی

مومن کیست؟ وظیفه اش چیست؟ / ترجمه المؤمن، ص: 81

باب 4- حقّ مؤمن بر برادرش‏
 از معلّى بن خنیس نقل شده است که گفت:

در محضر امام صادق عَلَیْهِ السَّلَامُ عرضه داشتم: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟

حضرت فرمود: همانا من نسبت به تو دلسوزم، مى ترسم فراگیرى و عمل نکنى و بدون آن که حفظ و رعایت نمایى از دست بدهى. اظهار داشتم: تحولى و نیرویى نیست مگر به وسیله خداوند متعال.

فرمود: مؤمن هفت نوع حق بر مؤمن دارد که واجب و حتمى مى باشد. چنانچه یکى از آنها پایمال گردد از ولایت خداوند خارج گشته و ترک طاعت او کرده است و و هیچ حظ و بهره‏اى از آن نمى برد.

(اولین و) و ساده‏ترین حقوق این است که آن چه را براى خود دوست دارى براى او دوست داشته باشى و آنچه براى خود ناپسند و زشت مى‏دانى براى او هم ناپسند دانى.

دوم او را (با تمام وجود اعم از) جسم مال و ثروت، زبان، دست و پا کمک نموده و دریغ نورزى.

سوم: در خوشنود شدن او گام بردارى و از هر گونه ایجاد ناراحتى برایش اجتناب نموده و فرمانبر خواسته‏هاى (مشروع) او باشى.

چهارم چشم بینا راهنماى آشنا و آئینه (روشن و بیانگر عیب‏ها و زشتى‏هاى او) باشى.


پنجم مبادا تو سیر باشى و او گرسنه، تو سیر آب و او تشنه، تو پوشیده از لباس و او برهنه باشد! ششم تو داراى خدمتکار و او بدون خادم، تو داراى همسر باشى که در امور زندگى تو را کمک و یار باشد ولى او بدون همسر و بدون یار باشد، (پس اگر چنین حالتى باشد) خادم خود را نزد او فرست تا لباس‏هایش را بشئید، خوراکش را آماده سازد، فرش و رختخواب او را مهیّا نماید.

هفتم سوگند او را تصدیق، دعوتش را اجابت، در مریضى و ناراحتیش عیادت و دلجویى در تجهیز و تشییع جنازه‏اش همکارى و مشایعت نمایى، و چنانچه خواسته‏اى داشته باشد بر انجام آن مبادرت نموده، و مبادا کارى کنى که مجبور شود رو بیندازد و تقاضاى کمک نماید. اگر چنین حقوقى را رعایت نمایى ولایت تو با او و او با تو پیوسته و محکم گشته است.

همچنین از معلى به این مضمون روایت شده و در آن آمده است: پس اگر چنین کارى را انجام دهى پیوند ولایت و محبت تو به ولایت خداوند تحقق یافته است.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۲۷
سعید پارسا ارسنجانی


نیازمندی انسان به رهبری و رهنمایی

ازآیاتی که درباره خلقت انسان است، دو نکته اساسی روشن می‏شود: اول آنکه انسان، معجونی است که از فطرتی الهی و طبیعتی مادّی تکوّن یافته، موجودی است طبیعی و مجرّد که طبیعتش به «طین» وابسته است و فطرتش به «ماروای طبیعت».

دوم آن است که هدف از خلقت این موجود دو بعدی، رسیدن او به کمال در خور خویش، و رسیدن به مقام «خلیفة اللّهی» است.رسولان الهی آمده ‏اند

که انسان دارای اختیار را یاری کنند تا به مقام قُرب و لقای حقّ نایل شود.

نیاز به راهنما 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۶
سعید پارسا ارسنجانی