رابطه" گناه" و" فساد"!
بدون شک هر کار خلافى در وضع" جامعه"، و از طریق آن در وضع" افراد" اثر مى گذارد، و موجب نوعى فساد در سازمان اجتماعى مى شود، گناه و کار خلاف و قانونشکنى همانند یک غذاى ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تاثیر نامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واکنش طبیعى آن مىشود.
" دروغ" سلب اعتماد مى کند.
" خیانت در امانت" روابط اجتماعى را بر هم مى زند.
" ظلم" همیشه منشا ظلم دیگرى است.
" سوء استفاده از آزادى" به دیکتاتورى مى انجامد، و دیکتاتورى به انفجار.
" ترک حقوق محرومان" کینه و عداوت مى آفریند، و تراکم کینهها و عداوتها اساس جامعه را متزلزل مى سازد.
خلاصه اینکه: هر کار نادرست چه در مقیاس محدود و چه گسترده، عکس العمل نامطلوبى دارد و یکى از تفسیرهاى آیه ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ همین است (این رابطه طبیعى" گناه" و" فساد" است).
ولى از روایات اسلامى استفاده مىشود که بسیارى از گناهان علاوه بر اینها، یک سلسله آثار شوم با خود همراه مىآورند که ارتباط و پیوندشان با آن آثار لا اقل از نظر طبیعى ناشناخته است.
مثلا در روایات آمده است" قطع رحم" عمر را کوتاه، و" خوردن مال حرام" قلب را تاریک، و فراگیر شدن روابط نامشروع و زنا سبب فناى انسانها مى شود و روزى را کم
مى کند و ....
حتى در روایتى از امام صادق ع مى خوانیم:
من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال:
" آنها که بوسیله گناه از دنیا مى روند بیش از کسانى هستند که به مرگ طبیعى مى میرند"
نظیر همین معنى به تعبیر دیگرى در قرآن مجید آمده است آنجا که مى فرماید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ:" اگر آنها که در شهرها و آبادیها زندگى مى کنند ایمان بیاورند و تقوى پیشه کنند، برکات آسمانها و زمین را به روى آنها مى گشائیم، ولى آیات ما را تکذیب کردند، ما نیز آنها را به مجازات اعمالشان گرفتیم"! (اعراف- 96).
به این ترتیب" فساد" در آیه مورد بحث، اعم از مفاسد اجتماعى و بلاها و سلب برکات است.
نکته قابل توجه دیگر اینکه: از آیه فوق ضمنا استفاده مى شود که یکى از فلسفههاى آفات و بلاها، تاثیر تربیتى آنها روى انسانها است، آنها باید واکنش اعمال خود را ببینند، تا از خواب غفلت بیدار شوند و به سوى پاکى و تقوى باز گردند.
نمى گوئیم همه شرور و آفات از این قبیل است ولى مى گوئیم حد اقل بخشى از آنها داراى چنین فلسفه اى است.
تفسیر
نمونه
ج16
456