صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۵ خرداد ۰۰، ۱۶:۱۸ - ناشناس
    احسنت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۶
سعید پارسا ارسنجانی

فاجعه مدرسه فیضیه

منبع : زندگینامه سیاسی امام خمینی (ره)، ج 1 , رجبی، محمد حسن

شاه که از مخالفت های امام به شدت برآشفته بود در صدد رویارویی مستقیم با روحانیت برآمد تا آنها را مرعوب و وادار به سکوت کند.در روز 2 فروردین ماه 1342 که مصادف با وفات امام جعفر صادق (ع) بود مجالس متعدد عزاداری و روضه خوانی در شهر قم برپا شد و سخنرانان مذهبی به سخنرانی و روضه خوانی پرداختند.یکی از این مجالس در منزل امام بود.آن روز گروهی از سربازان گارد شاهنشاهی (گارد جاویدان) که به طور ناشناس و با لباس مبدل و کفش های سربازی با اتوبوس وارد قم شده بودند به مجلس روضه خوانی امام آمدند و سعی کردند با حرکات بی ادبانه ای مجلس را به هم ریخته و اغتشاش ایجاد کنند.امام به محض مشاهده این حرکات فورا توسط آقای شیخ صادق خلخالی به اطلاع حاضران رساند که چنانکه افرادی بخواهند اخلالگری نمایند، ایشان فورا به حرم مطهر خواهد رفت و مسائلی را که لازم بداند به اطلاع مردم خواهد رساند.با تهدید امام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۵۶
سعید پارسا ارسنجانی


سال حمایت از کالای ایرانی

درباره‌ی سال ۹۷ ــ سالی که از این لحظه آغاز میشود ــ آنچه مهم است، این است که همه باید سخت کار کنند. بنده در شعارهای سالها معمولاً مخاطب را مسئولین قرار میدادم؛ امسال مخاطب، همه‌ی آحاد ملّت و از جمله مسئولین خواهند بود. مقدّمتاً عرض کنم، مسئله‌ی اقتصاد و فرهنگ و مسائل گوناگون همه مطرح است لکن مسئله‌ی اصلی ما امسال هم مسئله‌ی اقتصاد و معیشت مردمی است. همه باید تلاش کنند، همه باید کار کنند و محور هم عبارت است از تولید ملّی؛ یعنی اگر چنانچه تولید ملّی را ــ با شرحی که ان‌شاءاللّه در سخنرانی عرض خواهم کرد ــ همه تعقیب کنند و دنبال‌گیری کنند، بسیاری از مشکلات اقتصادی، مشکلات معیشتیِ مردم ــ هم مسئله‌ی اشتغال، هم مسئله‌ی سرمایه‌گذاری و بقیّه‌ی چیزها ــ حل خواهد شد. آسیبهای اجتماعی به میزان زیادی کاهش پیدا خواهد کرد؛ یعنی محور، تولید ملّی است. بنابراین اگر تولید ملّی شتاب بگیرد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. من این را محور قرار دادم برای شعار امسال؛ شعار امسال «حمایت از کالای ایرانی» است؛ سال «حمایت از کالای ایرانی». این فقط مربوط به مسئولین نیست؛ آحاد ملّت همه میتوانند در این زمینه کمک بکنند و به معنای واقعی کلمه وارد میدان بشوند.

پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۷

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۰۹:۵۳
سعید پارسا ارسنجانی
کالای ساخت ایران می خریدیم.
فقط می گوییم: ما آرایی هستیم اما وقت خرید میگوییم:کالای ایرانی نه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۴
سعید پارسا ارسنجانی


السلام علیک یا علی بن محمّد ایّها الهادی النّقی


با گرامیداشت  شهادت امام هادی(ع)،

سالی پرخیر و برکت را برای شما همراهان گرانقدر و خانواده محترمتان، از خداوند متعال خواستاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۰۸:۵۴
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۸
سعید پارسا ارسنجانی

دعای امام صادق علیه السلام در ماه رجب

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ‏
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ
أَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ‏
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى فَقْرِی‏
وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِی وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِی یَا قَوِیُّ یَا عَزِیزُ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ‏
وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین


اى خدا از تو درخواست مى‏کنم که مرا صبر شکرگزاران عطا کنى و عمل خدا ترسان و یقین اهل عبادت را نصیبم فرمایى
 اى خدا تو بلند مقام و بزرگى و من بنده بینواى فقیر توام
 تو غنى و ستوده صفات و من عبد ذلیل توام
 اى خدا درود فرست بر محمد (ص) و آلش و منت گذار بر من به غنایت بر فقرم
 و به حلمت بر جهل و به توانائیت بر ناتوانى من اى تواناى با عزت
 اى خدا درود فرست بر محمد (ص) و آلش که اوصیاء پسندیده رسول تواند
 و مهمات امور دنیا و آخرت مرا کفایت فرما اى مهربانترین مهربانان عالم.


 O my Allah I ask Thee for the poise and composure of the thankful, for the disposition of the cautious in awe of Thy reverence, for the sure certain dedication of the adorers. 
خ O my Allah Thou art the Highest Almighty, and I am Thy bondman, a poor miserable needy, 
خ Thou art the praiseworthy who has enough and is above needs, and I am insignificant indisctinct dependent, 
خ O Allah send blessings on Muhammad and on the children of Muhammad, show favour to and bestow benefits on me, on account of Thy infinite sufficiency in my distress; 
خ on account of Thy indulgence in my ignorance; on account of Thy might in my weakness, O Mighty! O Almighty! 
خ O my Allah send blessings on Muhammad and on his descendants, the approvedpraiseworthy successors, 
خ and free me from that which breaks my heart and turns me gray with worry in worldly matters and about my fate on the Day of Judgement, O the Most Merciful! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۴
سعید پارسا ارسنجانی






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۳۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۳۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۱۵
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۲
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۰
سعید پارسا ارسنجانی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۲۳
سعید پارسا ارسنجانی

آیت‌الله خامنه‌ای، صبح دیروز 96/11/29:


معنای اقتصاد مقاومتی، محصور شدن داخل کشور نیست!... در اقتصاد مقاومتی، ارتباط با دنیا وجود دارد منتها اعتماد باید به مردم باشد. جوشش از درون است. نگاهمان به خارج نباشد

اگر بخواهیم اقتصاد داخلی رونق پیدا کند باید1⃣«صادرات خوب»، 2⃣«واردات به مورد» و 3⃣«ارتباطات اقتصادی» داشته باشیم.
 سرمایه‌گذاری خارجی‌ها در داخل [وجود داشته] باشد؛ بنده مخالف نیستم! منتها تدبیر و سررشته‌ی کار باید در دست مدیران داخلی باشد. کار دست بیگانه سپرده نشود اگر کار دست بیگانه سپرده شود، سررشته‌ی کار از دست مدیران کشور خارج خواهد شد.
ما خودمان نتیجه‌ی اتکای به خارجی‌ها را در برجام دیدیم. در قضیه‌ی مذاکرات هسته‌ای به این‌ها اعتماد کردیم و از اعتمادمان سودی نبردیم.

تکیه به بیگانه خطرناک است و موجب می‌شود بیگانه با انواع طرق بر سرنوشت کشور به‌تدریج مسلط شوند. از بیگانه باید بهره برد و استفاده کرد اما نباید به او تکیه کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۴۱
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۷
سعید پارسا ارسنجانی

از پیامبر(ص) درباره ابعاد شخصیت حضرت زهرا(س) مطالب فراوانی نقل شده است.

فاطمه(س) دخت پیغمبر اکرم(ص) در بین زنان عالم، معروف ترین و محبوب ترین چهره دینی، اخلاقی، ایمانی، علمی، ادبی و معنوی به شمار می آید. جاذبیت حضرت فاطمه(س) قلمروی بس وسیع دارد که پیش از زندگی او در این جهان شروع می شود و تا مرز ابدیت امتداد می یابد.

حضرت زهرا (س) در عمر کوتاه ولی پر برکت خود، عالی ترین درسهای زندگی را به انسانها آموخت و بهترین سرمشق و نمونه برای زنان جهان گردید.

فاطمه(س) در دوران زندگی بانویی از هر جهت نمونه و کامل بود. او دختری نمونه برای پدرش پیامبر(ص)، و همسری نمونه برای علی(ع) و مادری نمونه برای فرزندانش بود و بالأخره در تمام ابعاد وجود، زن نمونه ای برای عالم بشریت به شمار می آمد.

فاطمه(س) در زندگی خصوصی خویش، نمونه ای در حیا، عفاف، پاکدامنی، مهر، عاطفه، معرفت، ایمان و... بود و در زندگی اجتماعی نیز نمونه و الگویی از شهامت، شجاعت، فداکاری در راه حق و عدالت خواهی محسوب می شد و عاقبت در این راه به شهادت رسید.

حضرت زهرا(س) در صفات و روحیات گوی سبقت از مردان بزرگ ربوده و با کامل ترین مردان جهان یعنی علی(ع) همدوش و همسر گشته بود.

فاطمه زهرا(س) از اصحاب کسا و یاران مباهله است و از کسانی است که در سخت ترین اوقات با پیغمبر(ص) هجرت کرد و نیز از آنهاست که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده و خدا به صِدقشان گواهی داده است. فاطمه(س) مادر ائمه(ع) است و در بقای ذریه پیغمبر تا روز قیامت از برکت وجود اوست و او بانوی همه بانوان جهان است. چون فاطمه(س) بر پیغمبر(ص) وارد می شد، آن حضرت در مقابل او می ایستاد و دستش را می بوسید و او را به جای خود می نشانید و می گفت:

من هرگاه به بوی بهشت اشتیاق پیدا می کنم، زهرا(ع) را می بویم.

پیغمبر(ص) می گفت:

فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.

همه اینها برای شخصیت زهرا (س) یعنی برای صفاتی بود که فاطمه زهرا(س) داشت ؛ زیرا قیمت هر کس به صفات و روحیات اوست. زهرا در علو صفات به حدی بود که پیامبر گرامی(ص) او را مادر (ام ابیها) می نامید. و می گفت:

زهرا(س) به صورت آدمی است و به معنا از حوریان بهشتی است. زهرا روحی است که میان دو پهلوی من است.

انسیه حورا سبب اصل اِقامت

اصلی که ببالید بدو نخل امامت

نخلی که ز تولید قدش زاد قیامت

گنجینه عرفان گهر بحر کرامت

در باغ نبی طوبی افراخته قامت

در ساحت بستان ولی سرو لب جو

* * *

مرآت خدا عالمه نکته توحید

کش خیمه عصمت زده بر عرصه تجرید

آن جلوه که بالذات برون است ز تحدید

مولد محمد که بدان نادره تأیید

* * *

ای زاده انسان که به خوبیت مَلک نیست

از عشق تو برپاست به کونین هیاهو

* * *

من با تو به توحید دلی یکدله دارم

از عشق تو برگردن جان سلسله دارم

من قطره که از بحر فزون حوصله دارم

از بحر عنایات تو چشم صله دارم

* * *

ای پای تو پهلو زده خورشید سما را

بر فرق من خسته بسایان کف پا را

در هر صفتی اعظم اسمای الهی

اندر فلک قدرت نبود چو تو ماهی

عالم همگی بنده شرمنده تو شاهی

محتاج توایم از ره الطاف نگاهی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۹
سعید پارسا ارسنجانی

با عرض تسلیت به ملت شریف ایران برای درگذشتِ 66 سرنشین سانحه سقوط هواپیمای تهران ـ یاسوج، از خداوند منان برای خانواده درگذشتگان، صبر و برای روح آن عزیزان آرامش و رحمت مسئلت می‌نمایم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۷
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۶
سعید پارسا ارسنجانی
سوال

آیا در منابع اهل تسنن، مطالبی دال بر شهادن حضرت زهرا(س)وجود دارد؟ با ذکر منابع دقیق برای بنده ارسال نمایید. با تشکر

پاسخ

پاسخ اجمالی:

این حقیقت تاریخی، به طور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است. بزرگان اهل سنت مانند ابن ابی شیبه، بلاذری، ابن قتیبه و .. بر این مطلب اذعان دارند. برای آگاهی از مدارک هتک حرمت منزل حضرت زهرا(س)، و مدارک موجود دربارۀ شهادت حضرت زهرا(س)، به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

 

پاسخ تفصیلی:

هتک حرمت خانۀ فاطمۀ زهرا(س) و شهادت آن حضرت:

در این مورد، نصوصی را از کتب اهل سنت نقل می نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهای بعدی، یک امر تاریخی مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود؛ ولی به حکم اینکه ،"حقیقت شیء نگهبان آن است"، این حقیقت تاریخی به طور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرنهای نخستین در نظر می گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

1. ابن ابی شیبه و کتاب «المصنَّف»

ابوبکر ابن ابی شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندی صحیح چنین نقل می کند:

هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: ای دختر رسول خدا، محبوبترین فرد برای ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو، ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامی پیامبر(علیها السلام) به علی(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می دهد![1]

2. بلاذری و کتاب «انساب الاشراف»:

احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل می کند.

ابوبکر به دنبال علی(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولی علی(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!![2]

3. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»:

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامی است، مؤلّف کتاب «تأویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... . وی در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین می نویسد:

ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!![3]

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او می گوید:

عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید، وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، علی(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می زنیم... [4]

مسلّماً این بخش از تاریخ برای علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار می باشد و لذا برخی بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالی که ابن ابی الحدید استاد فن تاریخ، این کتاب را از آثار او می داند و پیوسته از آن مطالبی نقل می کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشی از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالی که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است.

«زرکلی» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند سپس می افزاید: که برخی از علما در این نسبت نظری دارند. یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس[5] این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند.

4. طبری و تاریخ او:

محمّد بن جریر طبری (متوفای 310) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحی را چنین بیان می کند:

عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.[6]

این بخش از تاریخ حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفه با تهدید و ارعاب صورت می پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشی دارد؟ خواننده باید خود داوری نماید.

5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»:

شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسی» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفای (463 ه ) در کتاب خود بحثی مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانی که از بیعت ابی بکر تخلف جستند چنین می نویسد:

علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطاب آمده ای خانه ما را بسوزانی، او در پاسخ گفت: بلی مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید![7]

تا اینجا بخشی که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکی از جامه عمل پوشاندن این نیّت است، می پردازیم!

آیا یورش انجام گرفت؟

در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی، به اصل فاجعه یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّی نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در اینجا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره می نماییم: (در این بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانی را در نظر می گیریم).

6. ابو عبید و کتاب «الاموال»:

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفای 224) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل می کند:

عبدالرّحمن بن عوف می گوید: که من در بیماری ابوبکر برای عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوی زیاد به من گفت:

آرزو می کنم ای کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمی دادم، همچنان که آرزو می کنم ای کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام می دادم. همچنین آرزو می کنم سه چیز را از پیامبر سؤال می کردم.

امّا آن سه چیزی که انجام داده ام و آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم عبارتند از:

ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمی گشودم و آن را به حال خود وامی گذاشتم هرچند برای جنگ بسته شده بود.[8]  
ابو عبید هنگامی که به اینجا می رسد به جای جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته...» می گوید: کذا و کذا. و اضافه    می کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.

ولی هرگاه «ابو عبید» روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است؛ محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقی می گویند: جمله های حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوی که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانی» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله های حذف شده را آورده اند.(دقت کنید!)

7. طبرانی و معجم کبیر:

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (260-360) که ذهبی در «میزان الاعتدال» در حقّ او می گوید: فرد معتبری است.[9] در کتاب «المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که دربارۀ ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن می گوید، یادآور می شود: ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را تمنا کرد. ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم. ای کاش سه چیز را انجام می دادم. ای کاش سه چیز را از رسول خدا سؤال می کردم. درباره آن سه چیزی که انجام داده و آروز کرد که ای کاش انجام نمی داد، چنین می گوید: آن سه چیزی که آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم، آرزو می کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمی کردم و آن را به حال خود واگذار می کردم!.[10] ،این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که تهدیدهای عمر تحقّق یافت.

8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»:

ابن عبد ربه اندلسی مؤلّف کتاب «العقد الفرید» (متوفای 463 ه ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل می کند:

من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو می کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم و یکی از آن سه چیز این است: ای کاش خانه فاطمه را نمی گشودم هرچند آنان برای نبرد درِ خانه را بسته بودند.[11]

و نیز اسامی و عبارات و شخصیت هایی که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.

9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»:

ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (160-231) که به خاطر زیبایی کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهای متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل می کند. او می گوید: عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید).[12]

10. مبرّد در کتاب «کامل»:

محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادی (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهای خلیفه را می نویسد، و چنین یادآور می شود: آرزو می کردم ای کاش بیت فاطمه را نمی گشودم و آن را رها می نمودم هرچند برای جنگ بسته باشد.[13]

11. مسعودی و «مروج الذهب»:

مسعودی(متوفای 325) در مروج الذهب می نویسد:

آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا می کردم که ای کاش انجام نمی دادم یکی از آن سه چیز: آرزو می کردم که ای کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمی کردم و در این مورد سخن زیادی گفت![14]

مسعودی با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش های نسبتاً خوبی دارد، ولی باز اینجا از بازگویی سخن خلیفه خودداری کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا می داند و بندگان خدا هم اجمالاً می دانند!

12. ابن أبی دارم در کتاب «میزان الاعتدال»:

«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابی دارم»، محدث کوفی (متوفای سال 357)، کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.

با توجه به این موقعیت، نقل می کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد![15] (دقت کنید)

13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»:

وی هجوم به خانه وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی بسنده می کنیم:

قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می زنم. عده ای که از خدا می ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را پس از او می کردند، گفتند: "اباحفص، فاطمه در این خانه است".

بی پروا فریاد زد: "باشد!! ". نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی(علیه السلام) پیدا شد... طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!»[16].

این بحث را با حدیث دیگری از «مقاتل ابن عطیّة» در کتاب الامامة و السیاسة پایان می دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)

او در این کتاب چنین می نویسد:

«هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه(علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...[17]

و در ذیل این روایت تعبیرات دیگری است که قلم از بیان آن عاجز است.

نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع اهل سنت نقل شده است باز هم می گویند «افسانه شهادت...!» انصاف کجاست؟! به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن را بخواند می فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چه غوغائی برپا شد، و برای نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه برای همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزی ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنها است[18].



[1] مصنف ابن ابی شیبه: 8/572، کتاب المغازی.

« انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.  

قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.»

[2] انساب الأشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره. «انّ أبابکر أرسل إلی علیّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة علی الباب. فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علیّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک...»

[3] الامامة و السیاسة: 12، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر.

« انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها علی من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!! »

[4] الامامة و السیاسیة، ص 13.

« ثمّ قام عمر فمشی معه جماعة حتی أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلی صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلی أبی بکر فقالوا له بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا: إذاً و اللّه الّذی لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!»

[5] معجم المطبوعات العربیة: 1/212.

[6] تاریخ طبری: 2/443، چاپ بیروت. « أتی عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم أو لتخرجنّ إلی البیعة، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه.»

[7] عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة هلال.« فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتی بعثت إلیهم أبوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقال: یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة!»

[8] الأموال: پاورقی 4، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد. « وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و ان اغلق علی الحرب»

[9] میزان الاعتدال:ج2، ص 195

[10] معجم کبیر طبرانی: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.« أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته. »

[11] عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة الهلال.« وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه علی الحرب.»

[12] الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانی: 1/57، چاپ دار المعرفة، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود. « انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها.»

[13] شرح نهج البلاغه: 2/46 و 47، چاپ مصر. « وددت انّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق علی الحرب.»

[14] مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.« فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً! »

[15] میزان الاعتدال: 3/459. «   انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن.»

[16] عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابی طالب: 4/276-277.« و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...! قالت له طائفة خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص، إنّ فیها فاطمة...! فصاح لایبالی: و إن..! و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه... و بداله علیّ... و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هی الا طنین استغاثة...»

[17] کتاب الامامة و الخلافة، ص 160 و 161، تألیف مقاتل بن عطیّة که با مقدّمه ای از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ. « ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الی دار علیّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه و احرق باب الدار!..»

[18] این پاسخ با اقتباس و تلخیص، از مقاله حضرت آیت الله مکارم شیرازی تهیه شده است. همچنین می توانید به آدرس زیر رجوع کنید.

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=67823
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۹
سعید پارسا ارسنجانی

أَ حَسِبَ‏ النَّاسُ‏ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

قرآن کریم سوره عنکبوت آیه 2



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۰۷
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۱
سعید پارسا ارسنجانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۵۳
سعید پارسا ارسنجانی

امام على علیه السلام:

صبور باش؛ چرا که صبر،  عاقبت شیرین و پایان با برکت دارد.
اِلزَمِ الصَّبرَ؛ فَإِنَّ الصَّبرَ حُلوُ العاقِبَةِ، مَیمونُ المَغَبَّةِ

غررالحکم حدیث 2377

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
سعید پارسا ارسنجانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۷
سعید پارسا ارسنجانی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۲۴
سعید پارسا ارسنجانی

از ابى جعفر علیه السلام که روایتی نقل شده که  فرمود : ابوبکر و عمر و زبیر و عبدالرحمن بن عوف به درگاه رسول الله ( ص ) نزدیک شدند و نشستند ، پس پیامبر ( ص ) بر آنها وارد شد ، کنارشان نشست ، دمپایى اش گسیخته شد و آن را ( براى ترمیم ) به على بن ابى طالب داد ، سپس فرمود : همانا از سمت راست خداوند عزوجل ج یا از سمت راست عرش قومى از ما برخاستند که بر منابرى از نورند ، صورت هایشان نورانى است و لباسهایشان نورانى است ، صورت هایشان بر چشم ناظرین دیگر پرده مى اندازد .

ابوبکر گفت : اى پیامبر ، خدا آنها کیستند ؟ پس ایشان سکوت کردند . زبیر گفت : اى پیامبر خدا ، آنها کیستند ؟ پس ایشان سکوت کردند . عبدالرحمن بن عوف گفت : اى پیامبرخدا ، آنها کیستند ؟ پس ایشان سکوت کردند . سپس حضرت على ( ع ) فرمودند : اى پیامبر خدا ، آنها چه کسانى هستند ؟ پس ایشان فرمودند : آنها قومى هستند که به واسطه ى روح الله به یکدیگر محبت مى ورزند ( دلهایشان به هم نزدیک مى شود ) ، درحالى که هیچ نسب یا اموال مشترکى ندارند آنها شیعه ى تو هستند و تو امامشان هستى اى على . »


همان گونه که در حدیث فوق ملاحظه فرمودید ، پیامبر ( ص ) به حضرت على ( ع ) بشارت دادند که گروهى از شیعیان ایشان به واسطه ى روح الله دلهایشان به هم نزدیک مى شود و متحد مى گردند ، در حالى که دلیل اتحاد آنها اموال و نسب مشترک نمى باشد . افراد این قوم از چنان منزلتى برخوردارند که چهره ى نورانى آنها چهره هاى سایر مردم و حتى مسلمانان دیگر را نیز تحت الشعاع قرار مى دهد .
اما منظور از روح الله و منظور از این قوم چیست ؟
با توجه در روایت مذکور و نیز وقایع تاریخى ، به سهولت مى توان دریافت که منظور از روح الله حضرت امام خمینى ( ره ) و منظور از قوم مذکور ، شیعیان ایران و سایر شیفتگان امام خمینى ( ره ) مى باشند ، چرا که نام حضرت امام خمینى ( ره ) روح الله بوده است .



شواهد مهمى که در روایت مذکور وجود دارد و نشان مى دهد که احتمالا منظور از روح الله ، امام خمینى ( ره ) است ، این است که روایت مذکور بیان مى دارد که قومى از شیعیان و یا مسلمانان به واسطه ى تمسک به روح الله به مقام ممتازى دسته مى یابند ، نه مسلمانان ( قوماً منا على منابر من نور ) . از این مسئله مى توان نتیجه گرفت که مسئله ى تمسک به روح الله در گروهى از شیعیان اتفاق مى افتد و آنها را حتى در بین پیروان رسول الله ( ص ) ممتاز مى نماید .
از سوى دیگر مى دانیم که کلمه ى قوم به معناى مردم یک سرزمین مى باشد ، وگرنه روایت مذکور از کلمه امت استفاده مى نمود . مطابق توضیحات ذکر شده در مى یابیم که روایت ذکر شده قوم یا مردم سرزمینى از سرزمینهاى شیعیان را معرفى مى نماید که به روح الله تمسک مى جویند و به واسطه ى او دلهایشان به یکدیگر نزدیک مى گردد و از مرتبه اى بلند نزد خداى متعال بهره مند مى گردند .
با توجه به توضیحات ذکر شده ، درمى یابیم که شیعیانى که به حضرت امام خمینى ( ره ) تمسک جستند و بدون توجه به روابط خویشاوندى و منافع مادى با یکدیگر متحد گشتند حکومت اسلامى را در ایران بر پا داشتند ، قومى هستند که پیامبر آنها را تحسین مى نمایند و چهره هاى آنان را نورانى معرفى مى کنند .
این شیعیان و عاشقان روح الله در بین شیعیان و سایر مسلمانان مقامى ارجمند و بلند مرتبه دارند . به نحوى که پیامبر ( ص ) آنها را از بقیه ى پیروان خود متمایز مى نمایند ( قوما منا على منابرمن نور ) . اى کاش ما شیعیان ایران قدر این موهبت را بدانیم و به سهولت آن را از دست ندهیم


لازم به ذکر است که روایات دیگرى نیز در بین روایات اهل سنت وجود دارند که درهمه ى آنها به کلمه ى روح الله اشاره شده است . البته جزئیات روایت اهل سنت کمى با روایت شیعیان تفاوت دارد ، اما مضمون اصلى یکى است . 

امام خمینى ( ره ) با قیام الهى خود حکومت جمهورى اسلامى ایران را بنیان نهادند و این حکومت را زمینه ساز ظهور حضرت مهدى ( عج ) قرار دادند . گرچه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ، حکومت جمهورى اسلامى با فراز و نشیب هایى همراه بوده است و احیاناً مشکلات و کاستى هایى در برخى از جزییات آن به وجود آمده است ، اما نهال نورس این انقلاب با گذشت زمان و با درایت امام خمینى ( ره ) و جانشین بر حق ایشان حضرت آیت الله العظمى خامنه اى رهبر معظم انقلاب تبدیل به درختى تنومند گشته است .
ان شاء الله به یارى خدا و با تلاش تمامى شیعیان جهان و سایر مسلمانان آزاده ، این انقلاب مى رود تا زمینه هاى ظهور حضرت مهدى ( عج ) را بیش از پیش فراهم نماید و گام هاى موثرى در این زمینه بردارد .

----

منابع و مآخذ
1
ج کتاب عصر ظهور ، تألیف على کورانى عاملى ، ترجمه ى مهدى حقى ، ناشر : شرکت چاپ و نشر امور بین الملل وابسته به انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1385 ، صفحه ى 222 و 2
. 223
ج کتاب عصر ظهور ، تألیف على کورانى عاملى ، ترجمه ى مهدى حقى ، ناشر : شرکت چاپ و نشر امور بین الملل وابسته به انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم ، 1385 ، صفحه ى 3

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۱۶
سعید پارسا ارسنجانی