حضرت استاذنا الأکرم آیة الله علامه طباطبائى- قدس الله نفسه الشریف- چه خوب سروده است
: دامن از اندیشه باطل بکش |
دست از آلودگى دل بکش |
|
کار چنان کن که در این تیره خاک |
دامن عصمت نکنى چاک چاک |
|
یا به دل اندیشه جانان میار |
یا به زبان، نام دل و جان میار |
|
پیش نیاور سخن گنج را |
ور نه فراموش نما رنج را |
|
یا منگر سوى بتان تیز تیز |
یا قدم دل بکش از رستخیز |
|
روى بتان گرچه سراسر خوش است |
کشته آنیم که عاشق کش است |
|
عشق بلند آمد و دلبر غیور |
در ادب آویز رها کن غرور |
|
چرخ بدین سلسله پا در گل است |
عقل بدین مرحله لا یعقل است |
|
جان و جسد سوخته زین برهمند |
ملک و ملک سوخته این غمند[1] |
|
امام شناسى، ج13، ص: 190
آرى على است که از کون و مکان گذشته، و سر تسلیم در برابر عبودیت حق نهاده است. صلى الله علیک یا أبا الحسن و على زوجتک الطاهرة و أولادک الطاهرین ما بقى اللیل و النهار.
مهر تو را به عالم امکان نمى دهم |
این گنج پر بهاست من ارزان نمى دهم |
|
یک قطره از سرشگ که ریزم به یادشان |
آن قطره را به گوهر غلطان نمى دهم |
|
گر انتخاب جنت و کوثر به من دهند |
کوى تو را به جنت و رضوان نمى دهم |
|
نام تو را به نزد أجانب نمىبرم |
چون اسم أعظم است، به دیوان نمى دهم |
|
من را غلامى تو بود تاج افتخار |
این تاج را به افسر شاهان نمى دهم |
|
دست طلب ز دامنشان من نمى کشم |
دل را به غیر عترت و قرآن نمى دهم |
|
در ولایتى که نهفتم ازو به دل |
تابنده گوهرى است من ارزان نمى دهم |
|
در عاریت سراى جهان! جان عاریت |
جز در ثناى حضرت جانان نمى دهم |
|
آل على است جان جهان و جهان جان |
بى مهرشان به قابض جان، جان نمى دهم |
|
جان مى دهم به شوق وصال تو یا على |
تا بر سرم قدم ننهى جان نمى دهم |
|
امروز هر کسى به بتى جان سپرده است |
من سر به غیر قبله ایمان نمى دهم[2] |
|
امام شناسى ؛ ج13 ؛ ص189 |
[1] ( 1) این اشعار را در روزنامه قدس مشهد سال دوم شماره 549 در روز چهارشنبه 15 ربیع الثانى 1410 هجریه قمریه که روز 24 آبان 1368 شمسى است از علامه طباطبائى قدس سره طبع کرده است، و مع الاسف این روز را به حساب شمسى سالروز رحلت علامه طباطبائى پنداشته است و سالروز را بر خلاف جمیع موازین شرعى به سال شمسى به حساب آورده است. روز رحلت علامه هجدهم محرم الحرام است، نه 15 ربیع الثانى. فتأمل و افهم. اما ضلالت انسان را به اینجاها مىکشاند.\s\iُ خشت اول چون نهد معمار کج\z تا ثریا مىرود دیوار کج\z\E\E
[2] ( 1) از کتاب« مصیبة الاولیاء» طبع اقبال، سروده احمد حسینى فیروز آبادى است. و این اشعار را درباره حضرت امام حسینعلیه السلام سروده است فلذا بعد از بیت چهارم این بیت را دارد: اى خاک کربلاى تو مهر نماز من آن مهر را به مهر سلیمان نمىدهم
و در شعر ما قبل آخر دارد:( جان مى دهم به شوق وصال تو یا حسین). اما چون ما در اینجا این ابیات را درباره أمیر المؤمنین علیه السلام آوردیم، بهصورت اقتباس و استخدام به این طرز یاد کردیم.
[3] آیت الله سید محمد حسین حسینى تهرانى، امام شناسى - مشهد، چاپ: سوم، 1426 ش.