صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

صادق آل محمد صلی الله علیه و آله*** سال « تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین»1401

نمایش مستند ومستدل زیبایی های دین***استفاده از مطالب وبلاگ هیچ مشکلی ندارد.

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۵ خرداد ۰۰، ۱۶:۱۸ - ناشناس
    احسنت

۸ مطلب با موضوع «شگفتی های آفرینش در کلام امام صادق علیه السلام» ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۰۳
سعید پارسا ارسنجانی

 [مغز و جمجمه و محافظها]


ای مفضل اگر موانع کنار مى‏ رفت و مغز را مى ‏دیدى، در مى ‏یافتى که به حایلها و لایه ‏هاى مختلف پوشیده شده تا ثابت ماند و از حوادث آسیبى نبیند. جمجمه نیز کلاه‏خودى است که مغز را از آسیب ‏پذیرى در برابر ضربه ‏ها و صدمات نگاه مى‏ دارد. نیز سر انسان با انبوهى از مو پوشیده شده تا پوستینى براى سر باشد و آن را از گرما و سرماى شدید حفظ کند. براستى جز کسى که مغز را آفریده و منشأ فرماندهى احساس قرارش داده و به خاطر بلند مرتبه بودنش در بدن و حساس وخطیر بودن موقعیت آن، آن را سزاوار حفظ و نگاهدارى نموده چه کسى آن را این گونه در دژى مستحکم قرار داده است؟[1]

 [شگفتى در پلک چشم‏]


اى مفضّل! در باره پلک چشم فکر کن و بنگر که چگونه بسان پرده‏اى روى دیدگان را مى‏پوشاند. در کنار آن بندها و حلقه ‏ها تعبیه شده تا هر وقت که خواهند بالا کشند و دیده در میان غارى قرار داده شده و با آن پرده و موهاى مژه، چشم حفظ مى‏شود.

[قلب و پوشش آن‏]


اى مفضّل! چه کسى قلب را در میان سینه نهاده و با پرده محکمى آن را پوشانده و با دنده‏ها و گوشت و پوستى که بر آنهاست آن را از صدمه نگاه مى‏دارد؟

[ناى و مرى‏]


چه کسى دو مجرا در گلو آفرید، یکى براى خروج صدا که همان نامى متصل به ریه است و دیگرى مرى، محل عبور غذا که به معده ختم مى‏شود؟

و چه کسى در گلو در پوشى آفرید تا غذا به ریه نرسد و آدمى را هلاک نگرداند؟

و چه کسى ریه را وسیله خنکى قلب قرار داد تا با کار همیشگى و پیوسته‏اش حرارتى در قلب گرد نیاید و به هلاکت شخص نینجامد؟

 [منافذ خروجى مواد زاید]


جز خدا چه کسى براى منافذ خروجى ادرار و مدفوع، شیرهایى قرارداد که هر گاه خواهند ببندند و هر گاه خواهند بگشایند تا همیشه جارى نباشند و زندگى آدمى را به فساد نکشانند؟ براستى انسان تا کجا مى‏ تواند این نعمتها را به شماره در آورد؟ بى‏ شک آنچه که شمرده نمى‏ شود بیش از آن است که مردم مى‏ دانند و مى‏ شمارند.[2]

 

 



[1] مفضل بن عمر، شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل) - ایران ؛ قم، چاپ: پنجم، 1377ش.

[2] مفضل بن عمر، شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل) - ایران ؛ قم، چاپ: پنجم، 1377ش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۴
سعید پارسا ارسنجانی

اعضاى بدن و فواید آنها


اى مفضّل! در تمام اعضاى جسم آدمى و تدابیرى که در آنها نهفته است‏،اندیشه کن. دستها براى کار کردن، پاها براى رفتن، دیدگان براى راه یافتن و دیدن، دهان براى خوردن، معده براى هضم کردن، کبد براى تصفیه نمودن، منافذ خروجى بدن براى دفع فضولات جسم، ظرفهایى براى حمل آنها و فرج براى حفظ نسل آفریده شده‏اند؟ اگر ژرف در کار تمام عضوهاى بدن اندیشه نمایى مى‏یابى که هر چیزى از سر حکمت و تدبیر و استوارى پدید آمده است.

[پندار اهل طبیعت و پاسخ به آنان‏]

مفضّل مى ‏گوید: گفتم: آقا! برخى مى‏پندارند که این همه از کار «طبیعت» است. فرمود: از اینان بپرس که این طبیعت که مى ‏گویید، نسبت به این افعال، «علم» و «قدرت» دارد یا نه؟

اگر علم و قدرت را براى طبیعت ثابت کردند، پس چرا از اثبات خالق سر مى‏زنند؟ این هم صنعت و تدبیرش. و اگر مى ‏گویند که بدون علم و قدرت، این اعمال حکیمانه و با تدبیر را انجام داده، معلوم مى‏ شود که کار از آفریننده‏اى حکیم است و آنچه طبیعتش مى‏شمارند همان سنّت الهى در آفرینش اشیاست که مطابق فرمان و حکمت الهى جریان دارد.[1]

 

 



[1] مفضل بن عمر، شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل) - ایران ؛ قم، چاپ: پنجم، 1377ش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۵
سعید پارسا ارسنجانی

[ﻫﻀﻢ ﻏﺬﺍ، ﺳﺎﺧﺖ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻥ

] ﺍﻯ ﻣﻔﻀّﻞ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺗﺪﺍﺑﻴﺮ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻴﻚ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ. ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﻌﺪﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ، ﻣﻌﺪﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺰﺩ [ﻫﻀﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ]. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺠﺎﺭﻯ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﻳﺰ ﻭ ﻧﺎﺯﻛﻰ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﭘﺎﻟﻨﺪﻩ ﻛﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻛﺒﺪ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ. ﺍﻳﻦ ﺷﮕﻔﺘﻴﻬﺎﻯ ﻣﺠﺎﺭﻯ ﺭﻳﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭼﻴﺰﻯ ﺧﺸﻦ ﻭ ﻏﻠﻴﻆ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺒﺪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻇﺮﺍﻓﺖ ﻭ ﻧﺎﺯﻛﻰ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﺎﺏ ﻓﺸﺎر ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻛﺒﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺣﻜﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻋﺮﻭﻕ ﻭ ﻣﺠﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻥ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺑﺴﺎﻥ ﺟﻮﻳﻬﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ. ﻧﻴﺰ ﻣﻮﺍﺩ ﺯﺍﻳﺪ ﻭ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﻇﺮﻓﻬﺎﻯ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ. ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺻﻔﺮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻛﻴﺴﻪ ﺻﻔﺮﺍ، ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﺩﺍﺀ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻃﺤﺎﻝ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﻯ ﻭ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺜﺎﻧﻪ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. ﺩﺭ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﺭ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺑﺪﻥ ﺩﺭﻧﮓ ﻛﻦ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻫﺮ ﻋﻀﻮﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺯﺍﻳﺪ ﻭ ﻓﺎﺳﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻭ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭ ﺯﺍﺭ ﻧﻨﻤﺎﻳﺪ. ﭼﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩ. ﺳﭙﺎﺱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻭ ﺳﺰﺩ. 

-شگفتی های افرینش از زبان امام صادق ( علیه السلام ) یا : توحید مفضل54


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۹
سعید پارسا ارسنجانی

ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺑﺪﻥ ﻭ ﻓﻮﺍﻳﺪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ

ﺍﻯ ﻣﻔضل! ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺟﺴﻢ ﺁﺩﻣﻰ ﻭ ﺗﺪﺍﺑﻴﺮﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻛﻦ. ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ، ﭘﺎﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻓﺘﻦ، ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻭ ﺩﻳﺪﻥ، ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻣﻌﺪﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻀﻢ ﻛﺮﺩﻥ، ﻛﺒﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺼﻔﻴﻪ ﻧﻤﻮﺩﻥ، ﻣﻨﺎﻓﺬ ﺧﺮﻭﺟﻰ ﺑﺪﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻓﻊ ﻓﻀﻮﻟﺎﺕ ﺟﺴﻢ، ﻇﺮﻓﻬﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻓﺮﺝ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻔﻆ ﻧﺴﻞ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﮊﺭﻑ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻀﻮﻫﺎﻯ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻧﻤﺎﻳﻰ ﻣﻰ ﻳﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﻯ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. [ﭘﻨﺪﺍﺭ ﺍﻫﻞ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ] ﻣﻔﻀّﻞ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﮔﻔﺘﻢ:آقا ! ﺑﺮﺧﻰ ﻣﻰ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ «ﻃﺒﻴﻌﺖ» ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺑﭙﺮﺱ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﻌﺎﻝ، «ﻋﻠﻢ» ﻭ «ﻗﺪﺭﺕ» ﺩﺍﺭﺩ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ ﺍﮔﺮ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺧﺎﻟﻖ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ؟ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﺻﻨﻌﺖ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮﺵ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ، ﺍﻳﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺣﻜﻴﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻃﺒﻴﻌﺘﺶ ﻣﻰ ﺷﻤﺎﺭﻧﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻨّﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﺷﻴﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ. 

-شگفتی های افرینش از زبان امام صادق ( علیه السلام ) یا : توحید مفضل53




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۶
سعید پارسا ارسنجانی

[ﻓﻮﺍﻳﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ

] ﺍﻯ ﻣﻔضل! ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﻃﻮﺑﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﻬﺎ ﻭ ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﻴﻬﺎﻯ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﺎﻧﺪ؛ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﺟﺰ ﺁﻥ. ﮔﺮﻳﻪ ﺁﻥ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺗﻦ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ. ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﻮﺩﻙ ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﺵ ﺳﻮﺩ ﺑﺒﺮﺩ. ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﻰ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﻛﻮﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺑﺎﺯﺵ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭﻟﻰ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۱
سعید پارسا ارسنجانی


  

 [ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺑﺎ ﻫﻮﺵ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻣﺪ]

ﺍﮔﺮ ﻧﻮﺯﺍﺩ، ﻓﻬﻴﻢ ﻭ ﻋﺎﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻣﺪ، ﻭﻗﺖ ﺗﻮﻟﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﻰ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ، ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻏﺮﻳﺐ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺷﮕﻔﺖ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﺩﻳﺪ، ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﺵ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ. ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﻗﻠﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻴﺮﻯ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻰ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺒﺮﻧﺪ [ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻥ ﺷﮕﻔﺘﻴﻬﺎﻯ ﻧﺎﻣﺄﻧﻮﺱ] ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻭﺍﻟﻪ ﻭ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺨﻠﺎﻑ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺍﺳﻴﺮ ﺷﻮﺩ ﺑﺴﺮﻋﺖ، ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ [ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺟﺪﻳﺪ] ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻧﻤﻰ ﮔﻴﺮﺩ. ﻧﻴﺰ ﺍﮔﺮ ﻧﻮﺯﺍﺩ، ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﭘﺎﻯ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻰ ﻧﻬﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ [ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﺎﭼﺎﺭ] ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺩﻭﺷﺶ ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺷﻴﺮﺵ ﺑﻨﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺑﭙﻴﭽﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺎﻫﻮﺍﺭﺵ ﺑﺨﻮﺍﺑﺎﻧﻨﺪ، ﺳﺨﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺍﺭﻯ ﻭ ﭘﺴﺘﻰ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻇﺮﺍﻓﺖ ﻭ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻭ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺑﺪﻥ، ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﻧﻴﺴﺖ [ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺩﺭ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺭﺷﺪ ﺭﻭﺣﻰ ﻭ ﺑﺪﻧﻰ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩ. ] ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺣﺎﻟﻰ ﺁﻥ ﺷﻴﺮﻳﻨﻰ، ﺩﻟﺒﻨﺪﻯ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺑﻴﺖ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ؛ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻏﺎﻓﻠﻨﺪ. ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺫﻫﻦ ﺿﻌﻴﻒ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻧﺪﻙ ﻭ ﻧﺎﻗﺺ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﻣّﺎ ﺍﻧﺪﻙ ﺍﻧﺪﻙ ﻭ ﮔﺎﻡ ﺑﻪ ﮔﺎﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻬﺎﻯ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻛﻮﺩﻙ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﺐ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺣﻴﺮﺕ ﻭ ﺳﺮﮔﺸﺘﮕﻰ ﻭ ﺗﺄﻣﻞ، ﭘﺎﻯ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻣﻰ ﻧﻬﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ، ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﻯ ﺗﺼﺮﻑ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﻣﻌﺎﺵ ﻭ... ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺙ، ﭘﻨﺪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻰ ﻭ ﻏﻔﻠﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﺣﻜﻤﺘﻬﺎﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۵
سعید پارسا ارسنجانی


[ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﺩﻣﻰ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺟﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺣﻢ]

ﺍﻯ ﻣﻔضل! ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻜﻮﺵ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺪ ﮔﻴﺮﻯ. ﺍﻭّﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﺗﺪﺑﻴﺮ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺟﻨﻴﻦ، ﺩﺭ ﺭﺣﻢ ﺩﺭ ﭘﺲ ﺳﻪ ﻇﻠﻤﺖ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪ: ﺷﻜﻢ، ﺭﺣﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﻥ، ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺧﺬ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺩﻓﻊ ﻧﺎﺭﻭﺍ  ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻧﻪ ﺻﻠﺎﺡ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺿﺮﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻰ ﺭﺍﻧﺪ. ﺧﻮﻥ ﺣﻴﺾ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻏﺬﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺁﺏ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﻴﺎﻩ. ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻏﺬﺍﻳﺶ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ. [ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﺗﻮﻟﺪ ﻛﻮﺩﻙ، ﺗﻐﺬﻳﻪ، ﺭﺷﺪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﻟﻎ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ] ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺍﻭ ﻛﺎﻣﻞ ﮔﺮﺩﺩ، ﺑﺪﻧﺶ ﺳﺨﺖ ﺷﻮﺩ، ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻫﻮﺍ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺵ ﺗﺎﺏ ﺩﻳﺪﻥ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭﺩ ﺯﺍﻳﻴﺪﻥ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۳
سعید پارسا ارسنجانی