[مغز و جمجمه و محافظها]
ای مفضل اگر موانع کنار مى رفت و مغز را مى دیدى، در مى یافتى که به حایلها و لایه هاى مختلف پوشیده شده تا ثابت ماند و از حوادث آسیبى نبیند. جمجمه نیز کلاهخودى است که مغز را از آسیب پذیرى در برابر ضربه ها و صدمات نگاه مى دارد. نیز سر انسان با انبوهى از مو پوشیده شده تا پوستینى براى سر باشد و آن را از گرما و سرماى شدید حفظ کند. براستى جز کسى که مغز را آفریده و منشأ فرماندهى احساس قرارش داده و به خاطر بلند مرتبه بودنش در بدن و حساس وخطیر بودن موقعیت آن، آن را سزاوار حفظ و نگاهدارى نموده چه کسى آن را این گونه در دژى مستحکم قرار داده است؟[1]
[شگفتى در پلک چشم]
اى مفضّل! در باره پلک چشم فکر کن و بنگر که چگونه بسان پردهاى روى دیدگان را مىپوشاند. در کنار آن بندها و حلقه ها تعبیه شده تا هر وقت که خواهند بالا کشند و دیده در میان غارى قرار داده شده و با آن پرده و موهاى مژه، چشم حفظ مىشود.
[قلب و پوشش آن]
اى مفضّل! چه کسى قلب را در میان سینه نهاده و با پرده محکمى آن را پوشانده و با دندهها و گوشت و پوستى که بر آنهاست آن را از صدمه نگاه مىدارد؟
[ناى و مرى]
چه کسى دو مجرا در گلو آفرید، یکى براى خروج صدا که همان نامى متصل به ریه است و دیگرى مرى، محل عبور غذا که به معده ختم مىشود؟
و چه کسى در گلو در پوشى آفرید تا غذا به ریه نرسد و آدمى را هلاک نگرداند؟
و چه کسى ریه را وسیله خنکى قلب قرار داد تا با کار همیشگى و پیوستهاش حرارتى در قلب گرد نیاید و به هلاکت شخص نینجامد؟
[منافذ خروجى مواد زاید]
جز خدا چه کسى براى منافذ خروجى ادرار و مدفوع، شیرهایى قرارداد که هر گاه خواهند ببندند و هر گاه خواهند بگشایند تا همیشه جارى نباشند و زندگى آدمى را به فساد نکشانند؟ براستى انسان تا کجا مى تواند این نعمتها را به شماره در آورد؟ بى شک آنچه که شمرده نمى شود بیش از آن است که مردم مى دانند و مى شمارند.[2]