حجت  الاسلام والمسلمین نجم الدین طبسی، علاوه بر تدوین کتب و مقالات، کرسی تدریس مباحث مهدوی را در حوزه تشکیل داده است. حوزه نیوز، «مهدویت از نگاه اهل سنت» را با این استاد حوزه به بحث نشسته است.

لطفاً درباره ضرورت مهدویت پژوهی توضیحاتی بیان فرمایید.

از چند بعد این بحث قابل توجه است:

اول: کثرت آیات و روایات، در این باب: آن چه ما از آیات و روایات جمع آوری کرده ایم، حدود چهار صد آیه و دو هزار روایات از کتب فریقین (شیعه و سنی) است و بالغ بر پنج هزار کتاب فقط لیست برداری شده و ممکن است، بیش از این مقدار باشد و از طرفی مقام رفیع مرجعیت و حوزه های مقدسه سایه و نمودی از آثار وجودی آن حضرت اند و پشتیبان و سند و حامی ایشان امام زمان علیه السلام می باشند؛ بنابراین با توجه به حجم سنگین آیات و روایات و این که او اصل است و همه این مظاهر، نسخه و نمونه ظهورات اوست، ضرورت بحث روشن می شود.

سوم: علاوه بر این، سوء استفاده دشمنان اسلام و تشیع از مباحث مهدویت نیز ضرورت این بحث را روشن تر می کند.

منظور شما از سوء استفاده دشمنان از اصل مهدویت چیست؟

مباحثی مثل: ایجاد جریانات انحرافی، شخصیت سازی به نام یمانی و حسنی، ادعای ملاقات اختیاری، ادعای نامه نگاری، و همین قضایایی که الآن در سطح کشور مطرح می باشد؛ همه این ها دال بر این مطلب است که یک جریانی صحنه گردان این ماجراست.

این انحرافات و کارهایی که اشاره نمودید، چه نتایجی را در بر دارد؟

نتایج منفی فراوانی به همراه دارد؛ از جمله این که موجب بدبینی به مرجعیت می شود. آن ها به خیال خودشان می خواهند مرجعیت را دور بزنند و این فرهنگ را استوار کنند که در دوران غیبت، به واسطه ای به نام مرجعیت نیاز نداریم و می توانیم مستقیماً به امام متصل و مرتبط شویم، که این امر نتایج بسیار خطرناکی را به دنبال دارد؛ یک نمونه آن حرکت جند السماء است که در نجف اتفاق افتاد و جان مرجعیت را هدف گرفت، ولی خدا نخواست آن ها موفق شوند؛ هم چنین برخی قضایا که در کشور ما نیز اتفاق می افتد؛ از جمله پخش بعضی از سی دی ها و بعضی توقیعات، پیش گویی ها و تطبیقات. نتیجه این امور، تخریب اعتقادات پیروان این مکتب است. از جمله دلایل ضرورت توجه به بحث مهدویت، توجه جهانی به مباحث مهدویت است؛ برای مثال، در آفریقا در کشور سودان و در اروپا در کشورهای مختلفی، مثل سوئد، دانمارک و ده ها نمونه دیگر، به درخواست خود مردم مباحث مهدویت را می گفتم؛ همه این ها نشان می دهد فکر مهدوی و جریان مهدویت، از مسائل روز دنیاست که بسیار مطرح می باشد و مخاطب فراوانی نیز دارد. همه این مسائل ایجاب می کند حوزه های علمیه و اساتید، درس های مهدویت را سر لوحه درس ها قرار دهند، تا جلوی هر گونه انحراف و خرافه گرایی گرفته شود، و آن ها باید این مسئله اعتقادی را برای مردم تبیین نمایند. مقام معظم رهبری در صحبت اخیرشان به این بحث اشاره کردند که عالمانه وارد مباحث مهدویت شوید و در مباحث مهدویت، عوامانه برخورد نکنید.

با توجه به این که جناب عالی به مباحث اهل سنت در این خصوص اشراف دارید، نگاه اهل سنت نسبت به مباحث مهدویت چگونه است؟

براداران اهل سنت، چه نگاه ما به مهدویت را بپذیرند و یا نپذیرند به اعتقادات ما ضربه ای نمی زند، چرا که اعتقادات ما محکم و مستدل است. لذا اگر ما به نظر اهل سنت توجه می کنیم، برای این است که اولاً: اتمام حجتی بر خود ایشان باشد و ثانیاً: بگوییم که ما در این قضیه تنها و منفرد نیستیم.

تمام اهل سنت به استثنای افراد نادری مانند ابن خلدون و امثال او، همه اصل مهدویت را قبول دارند.

لطفاً به بعضی کلمات علمای اهل سنت در این باره اشاره بفرمایید.

از باب نمونه بعضی عبارات ایشان را می خوانم. جوینی می گوید: «المنکرون للمهدی کفار، یجب قتلهم و ان کان محل عناد لائمت  الاسلام لا لسنت ، فهن یقتضی تعذیرهم البلیغ و اهانتهم»؛ کسی که با مهدی و این اصل مخالفت می کند و هدف او مخالفت با سنت باشد، خون او هدر است، ولی اگر انگیزه او مخالفت با علما باشد، باید شلاق بخورد.

ابن کثیر متعصب در کتاب «النهایت  فی الفتن و الملاحم، 1/15» می گوید: «فصل فی ذکر المهدی الذی هو یکون فی آخر الزمان و هو احد من خلفاء الراشدین و الائمت  المهدیین فقد نطقت به الاحادیث المرویه من رسول اللّه»؛ یعنی درباره مهدی روایات بسیاری وارد شده است.

المبارک فوری در «تحفه احوذی، شرح سنن ترمزی، 6/402»، می گوید: «القول به خروج الامام مهدی و ظهوره هو قول الحق».

عده ای از علمای ایشان از خود «حدیث ثقلین» استفاده کرده اند که باید یکی از اهل بیت علیهم السلام در هر دوره ای باشد؛ مثلاً آقای عجیلی در ذیل حدیث ثقلین می گوید: از این حدیث استفاده می شود که کتاب و سنت و اهل بیت باید تا روز قیامت باشند؛ یا در کتاب «جواهر العقدین، 2/96» آمده: از این حدیث فهمیده می شود، یکی از اهل بیت علیهم السلام باید باشد تا این حدیث مصداق پیدا کند. حافظ ابوالحسن عابری سجزی (م 363) در کتاب «مناقب شافعی» می گوید: «قد تواترت الاخبار به ذکر المهدی و انه من اهل بیت علیهم السلام و انه یملک سبع سنین و یملأ الارض عدلاً و ان عیسی یخرج و یساعده علی قتل الدجال».

شوکانی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی مهدی المنتظر و الدجال و المسیح» می گوید: احادیثی که درباره مهدی رسیده است و امکان دسترسی به آن هاست، پنجاه حدیث می باشد که آن ها صحیح، حسن و ضعیف منجبر می باشند و شکی نیست که این احادیث متواتر هستند. صدیق حسن خان قنوجی در کتاب «الاضائه» همین مطلب را می گوید؛ شیخ محمد صفارینی در کتاب « لوائح انوار البهیه» همین مطلب را می گوید؛ محمد بن جعفر کتانی در کتاب «النظم المتناثر» همین مطالب را می گوید. اگر می خواهید تمامی این اقوال را بخوانید، به کتاب «المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و آلاثار الصحیحت »، نوشته دکتر عبد العلیم بسطوی مراجعه کنید. او این مطالب را بیان می کند و می گوید: همه اصل مهدویت و آمدن منجی را قبول دارند، مگر انسان های کم سواد یا تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار گرفته و یا کسانی که نسبت به اهل بیت علیهم السلام دشمنی دارند و دوست ندارند بشنوند که در آخر عالَم، جهان در قبضه قدرت اهل بیت علیهم السلام خواهد بود. کسانی مثل ابن خلدون این گونه به مهدویت نگاه می کنند. او در مقدمه کتاب خود به این مسئله اشاره می کند و این فکر را خیلی سبک می شمارد و آن را به شیعه نسبت می دهد. او در ادامه، اصل مهدویت را منکر می شود و می گوید: «ان الروایات ضعیفت  و انّها قضیت  شیعیا بحتاً». اهل سنت در خصوص این کلام ابن خلدون موضع می گیرند و او را شدیداً رد می کنند! مثلاً آقای احمد محمد شاکر، شارح مسند احمد در ج 5، ص 175، وقتی که به حرف ابن خلدون می رسد، موضع می گیرد و می گوید: «اما ابن خلدون فقد قفی ما لیس له به علم»؛ ابن خلدون به مطلبی که متخصص در آن نیست، پرداخته است. «و غلبه ما شغله من السیاست »؛ و تحت تأثیر امور سیاسی است. «و امور الدولت »؛ او مرد حکومت است. «و خدمت  من کان یخدم من الملوک»؛ و تحت تأثیر خدمت گزاری ملوک و پادشاهان قرار گرفته است. نفسش او را این گونه تفهیم کرده است که مهدی از اعتقادات شیعه است؛ لذا در مقدمه بابی را با عنوان «فصل فی امر الفاطمی» باز کرده و در آن، تناقض گویی های عجیبی کرده و غلط های آشکاری را مرتکب شده است. وی در ادامه می گوید: ابن خلدون اصلاً قول و حرف محدثان را نمی فهمد، چون اگر می فهمید این حرف ها را نمی زند؛ «لو الطلع علی اقوالهم و فقهها لما قال شیئا مما قال». در ادامه می گوید: شاید هم دیده و فهمیده، اما به خاطر سیاست روز این ها را تضعیف کرده است. مرحوم والد، در کتاب «الشیعه و الرجعه» می گوید: «مشکل ابن خلدون امر دیگری است، و در واقع مسئله دشمنی با اهل بیت علیهم السلام مطرح است؛ اگر به مقدمه کتاب ابن خلدون توجه کنید، می بینید او اهل بیت را در کنار خوارج قرار می دهد و فقه و میراث اهل بیت علیهم السلام را بدعتی مانند بدعت خوارج می داند.» در این جا مرحوم والد سخن شرف الدین را نقل می کند. شرف الدین در قالب یک بیت شعر می گوید: «یا موت زر ان الحیات  ذمیمت ...»؛ ای مرگ بیا و من را سریع ببر، که من بعد از این گونه فحاشی و حرف های تندی که امثال ابن خلدون می زنند، نمی خواهم زنده باشم.

هم از قدما و هم از معاصرین اهل سنت، اصل مهدویت را قبول دارند. یکی از معاصرین آقای عبد الباقی مؤلف کتاب «بین یدی الساعت » می باشد. او در صفحه 123 همین کتاب سخن بسیار زیبایی دارد و می گوید: چرا ملزم باشیم که دینمان را به بخاری و مسلم گره بزنیم (در این دو کتاب درباره امام مهدی علیه السلام حدیثی نیست و بعضی ساده لوحان می گویند: چون نیست، پس اعتبار ندارد؛ اصلاً آنان با مبنای بخاری آشنا نیستند) ابن حجر در مقدمه فتح الباری از قول بخاری نقل کرده: «کم من صحیح ترکت»؛ بسیاری از احادیث صحیح را من نیاورده ام.

آقای عبد الباقی از علمای مصر می گوید: نیاورده باشد! مگر ما باید دینمان را به بخاری ربط بدهیم؟ مگر مردم قبل از بخاری مسلمان نبوده اند؟ صحیح بخاری در قرن سوم نوشته شد. بعد از بخاری نیز مستدرکاتی بر آن نوشته شد و علما، اشتباهات و غلط های او را متذکر شدند.

جناب عبد الباقی در ادامه می گوید: «احادیث المهدی فی نظری من هذا النوع رغم بعض المسلمین کابن خلدون قد بالغ و ضعفها کلها و ردها و حکم علیها حکم قاسیا و اتهم کل هذه الروات ان المشکلت  لیست مشکلت  حدیث او حدیثین، انها مجموع من الاحادیث»؛ یعنی احادیث در باب مهدی بیش از هشتاد روایت است که صدها نفر از آقایان آن ها را نقل کرده اند و اکثر آن از کتب صحیح است؛ پس به چه دلیل این همه روایت را رد کنیم؟ آیا همه این ها فاسدند؟ اگر بخواهیم این گونه حکم کنیم، اساس دین به هم می ریزد. او در ادامه می گوید: «ثم انی لا اجد خلافاً حول ظهور المهدی او حول حاجت  العالم به انما الخلاف هو من هو؟» آن آقا چه کسی است؟ آیا الآن زنده هست یا بعد می آید؟ مخفی است یا ظاهر است؟

با تمام این مستندات و حقایق پی خواهیم برد، اصل مهدویت جزو اعتقادات مسلّمه اهل سنت نیز می باشد.

آیا اهل سنت به ولادت حضرت، همان گونه که ما اعتقاد داریم، اعتقاد دارند؟

این بخش محل اختلاف است. ما به استناد ادله متقن و روایات متعدد و مشاهدات بزرگان در زمان خود امام حسن عسکری علیه السلام و ادله دیگر معتقدیم، امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف حی و حاضرند و با اراده الهی ظهور می کنند، ولی خیلی از اهل سنت می گویند: «سیولد». بعضی نیز می گویند: ایشان متولد شده است.

مرحوم والد در کتاب «الشیعه و الرجعه» عنوانی به نام «المعترفون بولادت  المهدی من علماء العامه» دارند. در آن جا به نقل از «کشف الاستار» مرحوم نوری اسم چهل نفر که معتقدند، امام عصر به دنیا آمده است را ذکر می کند و بیست مورد را هم پدرم اضافه کرده است. لذا اصل مهدویت مورد قبول همه مذاهب اسلامی، بلکه همه ادیان می باشد، هر چند برخی از آن ها در تولد آن حضرت دچار اختلاف گویی شده اند.

سخن پایانی!

هرچه درباره امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف کار کنیم کم است. من اشاره کردم که مراجع و بزرگان ما، سایه حضرت مهدی اند؛ از این رو باید اصل را بشناسیم و به مردم معرفی کنیم، که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم فرمود: «من مات لا یعرف …مامه مات میتت  جاهلیت »؛ الکافی، 1/377 نکند به مرگ جاهلیت بمیریم!

حال که فرهنگ مهدویت مورد اقبال جهانیان است، باید از این فرصت استفاده نموده و این فرهنگ را در سطوح مختلف مطرح کنیم. رسانه ها نیز باید این جهت گیری را داشته باشند و در تولیدات خود فرهنگ مهدویت را مطرح کنند!

الآن وهابیون فیلم دفاع از معاویه را ساخته اند؛ معاویه ای که اهل سنت نیز او را قبول ندارد. در عین حال نواصب عربستان و کویت میلیاردها دلار خرج می کنند تا چنین شخص منفوری را مطرح کنند!