چــرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نــمی کنی؟
خـــدای بـــی نیاز را چــــرا صـــــدا نــــمی کنی ؟
ســحر بــه بــاغ نــاله ها، گــل مــراد مــی دمد
بــه نــیمه شــب چــرا لــبی به نــاله وا نــــمی کنی؟
بـــه هـر لـب دعـای تـو، فـرشته بـوسه مـی زند
بـــرای درد بـــی دوا، چـــرا دعــــا نــــمی کـــنی؟
به قطـره، قــطره اشک تــو، خدا نظاره می کـند
چـــرا مـــیان گـــــریه ها خـــدا خــــدا نــــمی کنی ؟
دل تـــو مـــانده در قـــفس، جـــدا از آشــیان خود
پــــرنده اســــیر را، چـــــرا رهــــا نــــمی کــنی؟
چـــرا کــنون نــمی کنی ز دل غـــبار کینه را؟
چــــرا صـــفا نـــمی دهی حــــرم ســرای سینه را ؟
چــــرا صـــدا نـــمی زنی، شــهیده مدینه را؟
بـــه حــرمت حـــبیبه اش، نـــظر بــه مـا کـــند خدا
خــــدا بــه نــاله شــما جـــواب مــی دهد بیا
خـــــــدا بـــرات دوری از عـــذاب مـــی دهد بــــیا
خــدا، خـدا، خـدا، خـدا،
- نقش ویرانگر حسد در زندگى انسانها.
درس مهمى که از داستان برادران یوسف مى آموزیم این است که چگونه حسد مى تواند آدمى را تا سر حد کشتن برادر و یا تولید درد سرهاى خیلى شدید براى او پیش ببرد و چگونه اگر این آتش درونى مهار نشود، هم دیگران را به آتش مى کشد و هم خود انسان را.
اصولا هنگامى که نعمتى به دیگرى مى رسد و خود شخص از او محروم میماند، چهار حالت مختلف در او پیدا مى شود.
نخست اینکه
اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است: کسى که پى در پى (و در مواقع نمازهاى واجب) به مسجد مىرود، یکى از این هشت موهبت نصیب او خواهد شد:[1]
1. برادر مؤمنى که در راه خدا به او فایده رساند؛
باور کنید اگر انسان در این زمانه که به کسی نمی تواند اعتماد کند دست کم در مسجد می تواند کسانی را پیدا کند که خدا و پیغمبر سرشون بشه و برای زندگیشون حساب و کتابی داشته باشند و قابل اعتماد باشند.
در بخش بعدی حدیث حضرت علی می فرمایند:
2. دانش مفیدى که او را به حق رهنمون گردد؛
بالاخره توی مسجد یک حدیث یا آیه ای از آیه های زندگی بخش قرآن به گوش شما خواهد خورد که هم به درد دنیای شما می خوره و هم به درد سرای جاودان شما.
3. آیت آشکارى که او را به کار آید؛
آیه ای از قرآن به گوشتان بخورد که کلید قفل های زندگی شما باشد.
4. رحمتى که از حضرت حق انتظار داشته، مىرسد؛
مسجد خانه ی خدا در زمین است و کسی که مهمان خانه خدا بشود قطعا لطف و و توجه و رحمت خدای مهربان و مهر ورز قرار خواهد گرفت.
5. سخن حکمت آمیزى که او را از کارهاى نکوهیده باز دارد؛
گاهی انسان در زندگی روزمره چنان غرق شده که برخی عادتهای خودش را که ریشه درستی ندارد را صحیح و درست می داند گاهی انسان پای سخن اهل دلی می نشیند و از او سخن حکمت آموزی می شنود که جلوی خیلی کارهای زشت او را خواهد گرفت.شما اگر آمار بگیرید بیشتر خلافکار ها کسانی هستند که اهل مسجد و حسینیه و منبر و قرآن نبوده اند و هم خود را بیچاره کرده اند و هم اطرافیان و هم جامعه خود را. البته نمی خواهیم بگوییم همه مسجدی ها فرشته اند اما باور کنید آرامشی که مسجد به شما می دهد شما را شبیه فرشته ها خواهد کرد.
6. سخن هدایت اثرى که او را به کارهاى خیر راهنمائى کند؛
باز هم سخن از حرف درست و حسابی و دارای بار مثبت و هدایت کننده است. گویا سخن هدایت منحصر در مسجد است. البته امروزه از راه های فراوانی می شود به سخنان حکمت آموز و هدایت کننده دست یافت اما سخنی که به صورت مستقیم و بدون واسطه و از دهان گوینده ای خارج شود قطعا اثر قویتر و ماندگارتر و سازنده تری خواهد داشت.
7. ترک گناه از بیم الهى؛
وقتی انسان در منزل خود وضو می گیرد و به سوی مسجد حرکت می کند باید به یاد روزی بیافتد که از قبر خود خارج خواهد شد و وقتی در صفوف نماز می ایستد به یاد وقتی بیافتد که در صحرای قیامت در پیشگاه الهی مشغول جواب دادن حساب اعمال خویش است و وقتی به سوی خانه باز می گردد باید تصور کند که حساب و کتاب الهی تمام شده و تکلیف وی مشخص شده و باید به سمت بهشت روانه شود یا به سوی عذابی دردناک. قطعا اگر کسی با مسجد مانوس بود و هماره به یاد حساب و کتاب الهی بود گناهان را ترک خواهد کرد.
8. ترک گناه بخاطر شرم.
گاهی انسان باید خود را جزء گروه خوبان قرار دهد. این کار به مرور روحیه شخص را شبیه ایشان خواهد نمود و کم کم به صفات زیبای خوبان نیز آراسته خواهد شد. در چنین محیطی اگر نفس سرکش انسان نیز بخواهد وی را بفریبد شرم و حیای از مردمی که ما را به نیکی و خیر می شناسند جلوی کار های زشت و گناه آلود را خواهد گرفت.انشاالله.