گناه و ویرانى جامعه
قرآن پیوند روشنى میان مسائل معنوى و مادى بر قرار مىسازد و استغفار از گناه و باز گشت به سوى خدا را مایه آبادانى و خرمى و طراوت و سرسبزى و اضافه شدن نیرویى بر نیروها معرفى کرده.
این حقیقت در بسیارى دیگر از آیات قرآن به چشم مىخورد، از جمله در سوره نوح از زبان این پیامبر بزرگ مىخوانیم: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً "[1] به آنها گفتم از گناهان خود در پیشگاه پروردگارتان استغفار کنید که او آمرزنده است، تا باران آسمان را پشت سر هم بر شما فرو ریزد و شما را با اموال و فرزندان کمک بخشد و باغها و نهرها براى شما قرار دهد".
جالب توجه اینکه در روایات اسلامى مى خوانیم که ربیع بن صبیح مى گوید نزد حسن بودم، مردى از در وارد شد و از خشکسالى آبادیش شکایت کرد، حسن به او گفت: استغفار کن، دیگرى آمد از فقر شکایت کرد، به او نیز گفت استغفار کن، سومى آمد و به او گفت: دعا کن خداوند پسرى به من بدهد به او نیز گفت استغفار کن، ربیع مىگوید (من تعجب کردم) و به او گفتم هر کس
نزد تو مىآید و مشکلى دارد و تقاضاى نعمتى به او همین دستور را مىدهى و به همه مىگویى استغفار کنید و از خدا طلب آمرزش نمائید.
وى در جواب من گفت: آنچه را گفتم از پیش خود نگفتم، من این مطلب را از کلام خدا که از پیامبرش نوح حکایت مىکند، استفاده کردم و سپس آیات سوره نوح را که در بالا ذکر شد تلاوت کرد «1».
آنها که عادت دارند از این مسائل آسان بگذرند فورا یک نوع ارتباط و پیوند معنوى ناشناخته در میان این امور قائل مىشوند و از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت مىکنند.
ولى اگر بیشتر دقت کنیم در میان این امور پیوندهاى نزدیکى مى یابیم که توجه به آنها مسائل مادى و معنوى را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم مى آمیزد و یا همانند ریشه و ساقه درخت با گل و میوه آن ربط مى دهد.
کدام جامعه است که آلوده به گناه، خیانت، نفاق، دزدى، ظلم، تنبلى و مانند آنها بشود و این جامعه آباد و پر برکت باشد.
کدام جامعه است که روح تعاون و همکارى را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونریزى را جانشین آن سازد و زمینهاى خرم و سرسبز و وضع اقتصادى مرفهى داشته باشد.
کدام جامعه است که مردمش آلوده انواع هوسها باشند، و در عین حال نیرومند و پا بر جا در مقابل دشمنان ایستادگى کنند.
با صراحت باید گفت: هیچ مساله اخلاقى نیست مگر اینکه اثر مفید و سازندهاى در زندگى مادى مردم دارد، و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحى پیدا نمىشود مگر اینکه در ساختن یک جامعهاى آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزایى دارد.
آنها که مسائل اخلاقى و ایمان مذهبى و توحید را از مسائل مادى جدا مىکنند، نه مسائل معنوى را درست شناختهاند و نه مادى را.
اگر دین به صورت یک سلسله تشریفات و آداب ظاهرى و خالى از محتوا در میان مردم باشد بدیهى است تاثیرى در نظام مادى اجتماع نخواهد داشت، اما آن گاه که اعتقادات معنوى و روحانى آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند که آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچکس مخفى نخواهد ماند.
ممکن است ما بعضى از مراحل پیوند استغفار را با نزول برکات مادى نتوانیم درست درک کنیم ولى بدون شک قسمت بیشترى از آن براى ما قابل درک است.
در انقلاب اسلامى کشور ما ایران در این عصر و زمان به خوبى مشاهده کردیم که اعتقادات اسلامى و نیروى اخلاق و معنویت چگونه توانست بر نیرومندترین اسلحه زمان و قوىترین ارتشها و قدرتهاى استعمارى پیروز گردد، و این نشان مىدهد کار برد عقائد دینى و اخلاق مثبت معنوى تا چه حد در مسائل اجتماعى و سیاسى زیاد است.
برگرفته از تفسیر نمونه تفسیر نمونه ج14 408