کاشکی اینطور نشده بود... کلید زندگی
انسان باید برای هر کاری برنامه داشته باشه تا بتواند به اهداف خود برسد
نقطه ابتدایی موفقیت تعیین هدف هست
در انتخاب هدف هم باید واقع بین بود و از خیالات بیرون آمد
و متناسب با استعداد و شرایط بیرونی و درونی هدفی را برگزید
البته برخی از شرایط بیرونی و درونی را می توان تغییر داد که این به عرضه اشخاص و اراده ایشان باز می گردد
حالا که هدف انتخاب شد و برنامه ریخته شد، طبق قائده باید نتیجه مطلوب شما به دست بیاید.
اما آیا همیشه این گونه است؟
خیر؛ بعضی وقت ها شرایطی یپش می آید که مرا مربوط به برنامه ریزی ما نیست.
مثلا شما تمام تلاش خود را در انتخاب همسری پاکدامن به کار گرفتید و سالها زندگی خوشی باهم داشتید اما ناگهان یک دختر یا زن آرایش کرده و خوشگل از راه می رسد و قاپ همسر شما را می دزدد زندگی شیرین شما را به کامتان تلخ می کند .
اینجا دیگه مقصرشما نیستید که حرص بخورید و بگویید ای کاش من این فرد را برای زندگی مشترک انتخاب نمی کردم زیرا شما تلاش منطقی خود را انجام دادید و این آرزو، هیچ فایده ای ندارد.
یا اینکه شما تمام قوانین رانندگی را رعایت کردید تا تصادف نکنید اما یک تن دیگر که مقید به این قوانین نبود از راه رسید و با شما تصادف کرد و ...
حالا غصه خوردن چه فایده ای دارد.
راه حل در این گونه موارد این است که
1. اندکی به شرایط موجود بنگریم
2. و راه حلی واقع بینانه انتخاب کنیم
3. و به زندگی شیرین خود طبق شرایط جدید ادامه دهیم
4. و بدانیم که «ای کاش» گفتن داروی هیچ دردی نخواهد بود.
اگر این گونه شدیم؛ می توانیم امید وار باشیم که اندکی شبیه بهترین بنده خدا شده ایم که ...
سیّد محمّد جعاوله
