اوج مهربانی 11خدایا فقر ما را با بی نیازی خودت برطرف بفرما.
اَللّهُمَّ سُدَّ
فَقْرَنا بِغِناکَ
خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائی خود
در دین مبین اسلام فقر به عنوان یک امر مطلوب، معرفی نشده است بلکه احادیث زیادی در مذمت فقر آمده است.
امام علیه السّلام به فرزند خود محمّد ابن حنفیّه (در نکوهش فقر و تنگدستى) فرموده است
اى پسرم من بر تو از تنگدستى مى ترسم (که مبادا بر اثر بىچیزى دست طمع پیش مردم دراز کرده بداده خدا رضاء ندهى) پس از (شرّ) آن بخدا پناه بر که تنگدستى جاى شکست و کم بودى در دین است (چون تنگدستى بسا شخص را به خیانت و دروغ گفتن و خوارى و کمک نکردن از حقّ وادارد که اینها نقص در دین مى باشد) و جاى سرگردانى خرد است (چون فقیر ناشکیبا راه راست گم کند و در کار خود عقلش حیران و اندیشهاش سرگردان شود) و موجب دشمنى است (چون مردم بى چیز را دشمن دارند و از او دورى گزینند، یا بر اثر کردار ناپسندیده از قبیل خیانت و دروغگویى خدا دشمن او گردد یعنى او را از رحمتش بى بهره نماید، یا آنکه بر اثر حسد و رشک بردن او دشمن مردم شود و از دوست و بیگانه بخشم آید، و در روایات از فقر و غناء هم مدح شده و هم ذمّ و هیچیک با دیگرى منافات ندارد چون موارد آنها گوناگون مى باشد).[1]
امیر مومنان در حکمت 163نهج البلاغه، فقر را نابودى دانسته و فرمودند:
فقر مرگ بزرگ است![2]
و درحکمت 388فرمود: آگاه باشید که فقر نوعى بلا است[3]
درغررالحکم نیز از قول امیر المومنین انواع فقر ذکر شده است: مانند جهالت که آنرا بدترین فقر دانسته اند.
1109 لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ (352/ 6)[4]
افقر الفقر الحمق.
درویشتر درویشى حماقت است (یعنى کم عقلى) زیرا که کم عقل هر چند صاحب چیز باشد در اندک وقتى خود را پریشان و محتاج گرداند در دنیا، و «بودن کم عقلى عظیمتر سببى از براى فقر و درویشى در آخرت» خود ظاهر است.[5]
ما در این فراز از دعا خدای متعال را صدا میزنیم و از او می خواهیم که خدایا فقر ما را با بی نیازی خودت برطرف بفرما.
[1] شریف الرضی، محمد بن حسین، ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام) - تهران، چاپ: پنجم، 1379 ش. ج6 ؛ ص1238
[2] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة / ترجمه دشتى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش. ؛ ص665
[3] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة / ترجمه دشتى - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش. ؛ ص723
[4] تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش. ؛ ص73
[5] آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم - تهران، چاپ: چهارم، 1366ش. ج2 ؛ ص371