مخالفت اسلام با دلبستگى به دنیاست نه با تمدن
آنهایى که مىخواهند عیب گیرى کنند مىگویند: اسلام با همه تمدنها مخالف است. این اشتباه است. اسلام با هیچ تمدنى مخالف نیست. اسلام تمدنى را ایجاد کرد، ششصد، هفتصد سال یک دنیا را، تقریباً اکثر معموره را [متمدن] کرد؛(آندلس) با اینکه باز اسلام نبود درست.(اسلام ناب نبود) با تمدن، اسلام مخالف نیست، با دلبستگى و محدود شدن مخالف است که همه آمال و آرزوى ما همین باشد؛ همه همّ ما همان علفمان باشد؛ تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و خوب شهوات، دلبستگى را مخالف است، این که همّ انسان، علفش باشد! با این مخالف است اسلام. همه مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن مهار شده؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلویش را نگرفتند؛ جلو رهایى و آزادى را گرفتند. یک کسى- در همان زمانهاى سابق، به یک ظریفى که از آشناهاى ماست- راجع به امور جنسى گفته بود که فلانى!: این حل شده. او گفته بود این را در صدر خلقت، خرها حل کرده بودند! آن آزادى که شما مىگویید که حل شده همان است که حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند! انبیا آمدند این آزادى را جلویش را بگیرند و اصلش را مخالف نیستند، دعوت هم به آن کردهاند. این دعوت به ازدواج، این قدر تعریف از ازدواج براى اینکه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از این شهوات مطلق، از این مراکز فساد و فحشا، انبیا جلوگیرى مىکنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت طبیعى است و باید هم کار خودش را انجام بدهد، اما حدود دارد. اگر تربیت و تعلیم آن طورى که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، انسان هم صحیح مىشود و روى یک نظمى تحقق پیدا مىکند و این آکل و مأکول (1) و این تعدّیات و این تجاوزها و این اختلافهاى طبقاتى پیدا نمىشود؛ و هم آن طرف- که عمده آن طرف است- آن حیات جاویدى که آخر ندارد تأمین مىشود.
صحیفه امام، ج8، ص: 517