۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۹
ماجرای تولد امام زمان علیه السلام
آسمان امشب زمین را بوسه باران می کند
فرش دارد عرش را در خاک مهمان می کند
باز هم دارد ملک سجده به انسان می کند
باز هم دارد ملک سجده به انسان می کند
سفره ها را دست حق دارد پر از نان می کند
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمینش، سلام بر تو اى دیده خدا در میان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا که رهجویان به آن نور ره می یابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده میشود، سلام بر تو اى پاکنهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خیرخواه، سلام بر تو اى کشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حیات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و و پاکت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهاى که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرماید، سلام بر تو اى مولاى من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنیا و آخرت توام، و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجویم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میکشم.
(قسمتی از زیارت امام زمان (ع) در روز جمعه)
مــاجــرای تولــد امـــــــام زمــــــان (عج) بـه نقـل از شیـخ صـدوق
شیخ صدوق از حکیمه خاتون (دخت حضرت جواد (ع) خواهر امام هادی (ع) و عمّه امام حسن عسکری(ع)) روایت کرده که: امام حسن عسگری(ع) کسی را به سراغ من فرستاد که: «ای عمه! افطار پیش ما باش؛ امشب شب نیمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالی حجت خود را در زمین ظاهر می کند.» خدمت ایشان رفتم و عرض کردم به خدا که در همسر شما نرجس اثر حملی پیدا نیست. حضرت فرمودند: «همان است که به تو گفتم».
نماز خواندم، افطار کردم و خوابیدم. برای نماز شب که بیدار شدم و نافله شب را خواندم، نرجس هنوز خواب بود. مشغول تعقیبات شدم. خوابم گرفت اما دوباره از خواب پریدم. نرجس هم چنان خواب بود؛ اما خیلی زود بیدار شد و آماده نماز شب شد. هنوز هیچ آثاری از حمل در او پیدا نبود. در دلم چیزی گذشت که ناگهان صدای حضرت عسگری(ع) بلند شد که: «ای عمه! تعجیل مکن! امر ولادت نزدیک است!»
شروع به خواندن سوره سجده و یس کردم که دیدم نرجس به حالت فزع درآمد. به او گفتم: آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: بله.... اما هردوی ما را خواب سبکی فرا گرفت. وقتی بیدار شدیم، آن مولود مسعود به دنیا آمده بود. جامه را از روی او برداشتم، دیدم در سجده است. او را در آغوش گرفتم. پاک و آراسته بود. صدای پدرش بلند شد که ای عمه پسرم را بیاور.
او را پیش پدرش بردم. حضرت دست های خود را زیر ران و کمر و قدم های نوزاد را بر سینه مبارک خود گذاشت و زبان مبارکش را در دهان او برد و دست بر چشم وگوش و مفاصلش کشید و فرمود: «پسرم! تکلم کن!» کودک به سخن آمد: «اشهد ان لا اله الالله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد رسول الله» پس بر امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه صلوات فرستاد تا به نام پدر بزرگوارش رسید و ساکت شد.
(شیخ صدوق، کمال الدین، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1405 ق، ج 2، ص 425 به بعد.)
امـام عسـکری (ع) و انتشــار خبــر ولادت حضــرت مهـــدی (عج)
در حالیکه امام عسکری (ع) و خانوادهاش در مراقبت شدید خلیفه عباسی بودند و دشمنان مترصد به دنیا آمدن حضرت مهدی (ع)، برای از بین بردن او بودند ولی حجت دوازدهم در سامرا به گونهای که هرگز احدی از دشمنان آگاه نشوند، درخانه امام عسکری در سحرگاه روز جــمعـه پـانـزدهــم شعبــان 255 هجـــــری پیش از آفتاب دیده به جهانه گشود که همیشه آفتاب را پشت سر نهد.امام حسن عسکری (ع) نیز با تمام قدرت به پخش و نشر خبر ولادت آن حجت خدا پرداخت چرا که دیگر کسی نتواند منکر ولادت و وجود او گردد.
فعـالیــتهای امـام عسـکری (ع) در انتشـار تـولد با سعـادت حضرت مهــدی (عج) بدین شــرح بود:
1ـ جناب حکیمه خاتون را که بانوی با عظمتی بود و در میان بنی هاشم شریفترین بانو، دختر امام جواد، خواهر امام هادی، زاهدة، عابدة، و سر آمد بانوان شیعه در عصر خود بود دعوت میکند که آن شب را در خاندان امامت سپری کند و شاهد عینی ولادت آن مهر تابان باشد.
2ـ قابلهای از غیر شیعه دعوت میکند که گواه ولادت آن حجت خدا باشد، تا حجت بر عدهای از صالحان اهل سنت تمام شود، که همین بانو موجب شیعه شدن عدهای از افراد خانوادهاش شده است.
3ـ مولود مسعود (حضرت مهدی علیه السلام) را در مناسبتهای گوناگون به افراد مورد اعتماد از یاران و شیعیان عرضه مینمود، تا حجت خدا را با چشم خود ببیند و دیگر سخن دشمنان را درباره انکار او باور نکنند.
4ـ حضرت مهدی (ع) را در همان سن طفولیت در جمع شیعیان حاضر میکرد که در حضور پدر پرسشهای آنان را پاسخ دهد، اموال آنان را دریافت نماید و میان آنان داوری کند.
5ـ امام عسکری (ع) نامههای فراوانی به شهرهای دور دست همچون: مدینه، بصره، قم ارسال میکند و در آنها شیعیان خالص را به ولادت حجت دوازدهم بشارت میدهد.
6ـ گوشت و نان فراوان خریداری کرده، به عنوان عقیقه فرزند گرامیش مهدی (ع) در میان شیعیان سامرا تقسیم میکنند.
7ـ حضرت عسکری (ع) گوسفندانی را به خارج از سامرا میفرستاد تا به عنوان عتقیقه فرزندش ذبح کرده، اطعام نمایند.
خلاصه کلام اینکه خانواده امامت از هیچ فرصتی در انتشار خبر ولادت با سعادت آن یگانه هستی مولود غفلت ننمود و پیش از رحلت امام حسن عسکری (ع) خبر ولادت حجت خدا در دورترین نقاط جهان اسلام به گوش شیعیان خاص و افرادی صالح از غیر شیعه رسیده بود.
شیخ صدوق از حکیمه خاتون (دخت حضرت جواد (ع) خواهر امام هادی (ع) و عمّه امام حسن عسکری(ع)) روایت کرده که: امام حسن عسگری(ع) کسی را به سراغ من فرستاد که: «ای عمه! افطار پیش ما باش؛ امشب شب نیمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالی حجت خود را در زمین ظاهر می کند.» خدمت ایشان رفتم و عرض کردم به خدا که در همسر شما نرجس اثر حملی پیدا نیست. حضرت فرمودند: «همان است که به تو گفتم».
نماز خواندم، افطار کردم و خوابیدم. برای نماز شب که بیدار شدم و نافله شب را خواندم، نرجس هنوز خواب بود. مشغول تعقیبات شدم. خوابم گرفت اما دوباره از خواب پریدم. نرجس هم چنان خواب بود؛ اما خیلی زود بیدار شد و آماده نماز شب شد. هنوز هیچ آثاری از حمل در او پیدا نبود. در دلم چیزی گذشت که ناگهان صدای حضرت عسگری(ع) بلند شد که: «ای عمه! تعجیل مکن! امر ولادت نزدیک است!»
شروع به خواندن سوره سجده و یس کردم که دیدم نرجس به حالت فزع درآمد. به او گفتم: آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: بله.... اما هردوی ما را خواب سبکی فرا گرفت. وقتی بیدار شدیم، آن مولود مسعود به دنیا آمده بود. جامه را از روی او برداشتم، دیدم در سجده است. او را در آغوش گرفتم. پاک و آراسته بود. صدای پدرش بلند شد که ای عمه پسرم را بیاور.
او را پیش پدرش بردم. حضرت دست های خود را زیر ران و کمر و قدم های نوزاد را بر سینه مبارک خود گذاشت و زبان مبارکش را در دهان او برد و دست بر چشم وگوش و مفاصلش کشید و فرمود: «پسرم! تکلم کن!» کودک به سخن آمد: «اشهد ان لا اله الالله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد رسول الله» پس بر امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه صلوات فرستاد تا به نام پدر بزرگوارش رسید و ساکت شد.
(شیخ صدوق، کمال الدین، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1405 ق، ج 2، ص 425 به بعد.)
امـام عسـکری (ع) و انتشــار خبــر ولادت حضــرت مهـــدی (عج)
در حالیکه امام عسکری (ع) و خانوادهاش در مراقبت شدید خلیفه عباسی بودند و دشمنان مترصد به دنیا آمدن حضرت مهدی (ع)، برای از بین بردن او بودند ولی حجت دوازدهم در سامرا به گونهای که هرگز احدی از دشمنان آگاه نشوند، درخانه امام عسکری در سحرگاه روز جــمعـه پـانـزدهــم شعبــان 255 هجـــــری پیش از آفتاب دیده به جهانه گشود که همیشه آفتاب را پشت سر نهد.امام حسن عسکری (ع) نیز با تمام قدرت به پخش و نشر خبر ولادت آن حجت خدا پرداخت چرا که دیگر کسی نتواند منکر ولادت و وجود او گردد.
فعـالیــتهای امـام عسـکری (ع) در انتشـار تـولد با سعـادت حضرت مهــدی (عج) بدین شــرح بود:
1ـ جناب حکیمه خاتون را که بانوی با عظمتی بود و در میان بنی هاشم شریفترین بانو، دختر امام جواد، خواهر امام هادی، زاهدة، عابدة، و سر آمد بانوان شیعه در عصر خود بود دعوت میکند که آن شب را در خاندان امامت سپری کند و شاهد عینی ولادت آن مهر تابان باشد.
2ـ قابلهای از غیر شیعه دعوت میکند که گواه ولادت آن حجت خدا باشد، تا حجت بر عدهای از صالحان اهل سنت تمام شود، که همین بانو موجب شیعه شدن عدهای از افراد خانوادهاش شده است.
3ـ مولود مسعود (حضرت مهدی علیه السلام) را در مناسبتهای گوناگون به افراد مورد اعتماد از یاران و شیعیان عرضه مینمود، تا حجت خدا را با چشم خود ببیند و دیگر سخن دشمنان را درباره انکار او باور نکنند.
4ـ حضرت مهدی (ع) را در همان سن طفولیت در جمع شیعیان حاضر میکرد که در حضور پدر پرسشهای آنان را پاسخ دهد، اموال آنان را دریافت نماید و میان آنان داوری کند.
5ـ امام عسکری (ع) نامههای فراوانی به شهرهای دور دست همچون: مدینه، بصره، قم ارسال میکند و در آنها شیعیان خالص را به ولادت حجت دوازدهم بشارت میدهد.
6ـ گوشت و نان فراوان خریداری کرده، به عنوان عقیقه فرزند گرامیش مهدی (ع) در میان شیعیان سامرا تقسیم میکنند.
7ـ حضرت عسکری (ع) گوسفندانی را به خارج از سامرا میفرستاد تا به عنوان عتقیقه فرزندش ذبح کرده، اطعام نمایند.
خلاصه کلام اینکه خانواده امامت از هیچ فرصتی در انتشار خبر ولادت با سعادت آن یگانه هستی مولود غفلت ننمود و پیش از رحلت امام حسن عسکری (ع) خبر ولادت حجت خدا در دورترین نقاط جهان اسلام به گوش شیعیان خاص و افرادی صالح از غیر شیعه رسیده بود.
( ر. ک. روزگار رهایی: ج 1، ص 140 ـ 175)
۹۴/۰۳/۱۳