خدا مادرم را کجا میبرند گمانم برای شفا میبرند من و خانه داری من و سوگواری خدا مادرم ببین با تو گوید که بی من مرو تو باشی طبیبم نگویی غریبم خدا مادرم صدای طپشهای قلبم شنو ببین با تو گویم طبیبم مرو تو باشی طبیبم نگویی غریبم مرا هم ببر